شمارهٔ ۷۸
به محفلی که تو ای چون منی که راه دهد
که عرض حال گدا پیش پادشاه دهد
ز خلق بر درت ای شه پناه آوردم
اگر تو نیز برانی که ام پناه دهد
فتاده باز بشوخی و شی سر و کارم
که ملک عقل بیغما ز یک نگاه دهد
که نزد قامت او دم زند ز سرو چمن
که پیش طلعت او شرح حسن ماه دهد
حدیث زلف و رخش پیشه کن که دولت وصل
دعای نیم شب و ورد صبحگاه دهد
ببارگاه جلالت که نیست باد صبا
که بر تو عرضهٔ اسرار داد خواه دهد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به محفلی که تو ای چون منی که راه دهد
که عرض حال گدا پیش پادشاه دهد
هوش مصنوعی: به جمعی بپیوند که مانند تو باشند و به آنجا برو که بتوانی در مورد وضع خود، نزد قدرتی بزرگ سخن بگویی.
ز خلق بر درت ای شه پناه آوردم
اگر تو نیز برانی که ام پناه دهد
هوش مصنوعی: ای پناه سلطانی، من از دست مردم به درگاه تو آمدهام. اگر تو هم مرا طرد کنی، پس چه کسی میتواند به من پناه بدهد؟
فتاده باز بشوخی و شی سر و کارم
که ملک عقل بیغما ز یک نگاه دهد
هوش مصنوعی: من دوباره به شوخی و بازی برگشتم و هم اکنون در دنیای افکار و عقل خودم غرق شدهام، که فقط با یک نگاه میتوانم به قلههای عقل و فهم برسم.
که نزد قامت او دم زند ز سرو چمن
که پیش طلعت او شرح حسن ماه دهد
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جلوههای ظاهری اشاره دارد. سخن از دختری است که قد و قامتش به قدهای زیبای دیگری مثل سرو شباهت دارد. در واقع، شاعر میگوید که در برابر زیبایی چهره او، حتی توصیف زیبایی ماه هم کم میآورد. این تصویر نشاندهندهی فوقالعاده بودن زیبایی این دختر است که دیگر زیباییها در مقابلش رنگ میبازند.
حدیث زلف و رخش پیشه کن که دولت وصل
دعای نیم شب و ورد صبحگاه دهد
هوش مصنوعی: داستان زلف و چهرهات را برای من تعریف کن، زیرا برکت وصال از دعا در نیمه شب و یادآوری در صبح حاصل میشود.
ببارگاه جلالت که نیست باد صبا
که بر تو عرضهٔ اسرار داد خواه دهد
هوش مصنوعی: به درگاه بزرگیات وارد میشوم، چون نسیم ملایم نمیتواند رازها را به تو منتقل کند.

حکیم سبزواری