گنجور

شمارهٔ ۷۷

گر راندیم ز بزم و شدی همنشین غیر
بر من گذشت لیک طریق وفا نبود
گلچین بباغ اندر و بلبل برون در
خود رسم تازه ایست نخست این بنا نبود
ما آشیان بگوشهٔ بامت گرفتهایم
رحمی که ظلم صید حرم را روا نبود
کی یار هست چون من رند گدای را
در درگهی که راه نسیم صبا نبود
عمریست خاکسار به راهش فتادهایم
او را ز ناز گوشهٔ چشمی بما نبود
اسرار کام هیچکسی یار ما نداد
منصور وار تا که بدار فنا نبود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر راندیم ز بزم و شدی همنشین غیر
بر من گذشت لیک طریق وفا نبود
هوش مصنوعی: اگر ما از جمع دوستانه دور شدیم و تو به هم نشینی با دیگران پرداخته‌ای، اما باید بدانید که راه وفاداری این گونه نیست.
گلچین بباغ اندر و بلبل برون در
خود رسم تازه ایست نخست این بنا نبود
هوش مصنوعی: در باغ گل، گلچینی مشغول برداشت گل‌هاست و بلبل در بیرون باغ به آواز خواندن پرداخته است. این صحنه نشان‌دهنده یک تغییر و تحول تازه است و اینگونه نیست که این وضعیت همیشه وجود داشته باشد.
ما آشیان بگوشهٔ بامت گرفتهایم
رحمی که ظلم صید حرم را روا نبود
هوش مصنوعی: ما در گوشه‌ای از بام خانه‌مان جا گرفته‌ایم، و در دل اینجا احساس می‌کنیم که رحمتی وجود ندارد که ظلم و بیداد را نسبت به پناهندگان این حرم تحمل کند.
کی یار هست چون من رند گدای را
در درگهی که راه نسیم صبا نبود
هوش مصنوعی: در جایی که بوی خوش نسیم صبا به مشام نمی‌رسد، هیچ‌کس مثل من نیست که به دنبال یاری باشد و گدا باشد.
عمریست خاکسار به راهش فتادهایم
او را ز ناز گوشهٔ چشمی بما نبود
هوش مصنوعی: سال‌هاست که در محبت او زانو زده‌ام، اما او هیچ نگاهی به من نکرده است.
اسرار کام هیچکسی یار ما نداد
منصور وار تا که بدار فنا نبود
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در اسرار دل و رازهایش به ما کمک نکرد، مانند منصور که تا زمان مرگش یار و یاوری نداشت.