گنجور

شمارهٔ ۷۶

آنشوخ که با ما بسر کینه وری بود
استاد فلک در فن بیدادگردی بود
کز نوخطش انگیخت بسی فتنه به عالم
نبود عجبی آفت دور قمری بود
گفتی که بود سر و سهی چون قد دلبر
بر سر و کجا دستهٔ گلبرگ طری بود
دارد به لبش نسبتی از لعل کی او را
اعجاز مسیحی و کلام شکری بود
در طرف چمن دعوی همچشمی نرگس
با چشم سیه مست تو از بی بصری بود
تنها نه همین پردهٔ ما را بدرد عشق
آئین محبت ز ازل پرده دری بود
هر علم که در مدرسه آموخته بودم
جز عشق تو بیحاصلی و بی ثمری بود
بر فرق نهیم این نمدین تاج که ما را
در ملک جنون داعیهٔ تاجوری بود
از ملک ازل سوی ابدرخت کشیدم
آری چکنم قسمت من در بدری بود
شهری پر از آیینهٔ الوان نگریدم
اسرار بهر آینه در جلوهگری بود

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنشوخ که با ما بسر کینه وری بود
استاد فلک در فن بیدادگردی بود
هوش مصنوعی: شخصی که با ما دشمنی می‌کند، در واقع استاد و ماهر در ظلم و ستم است.
کز نوخطش انگیخت بسی فتنه به عالم
نبود عجبی آفت دور قمری بود
هوش مصنوعی: به خاطر نوشتن زیبا و خط دلنشینش، در دنیا و در دل‌ها شور و شوق بسیار به وجود آورد. جای تعجب نیست که این تأثیر، ناشی از تأثیرات ویژه‌ای بود که در زمان خاصی به وجود آمده بود.
گفتی که بود سر و سهی چون قد دلبر
بر سر و کجا دستهٔ گلبرگ طری بود
هوش مصنوعی: تو گفتی که سر و قامت زیبا چون قد دلبر است، و از طرفی کجا می‌توان دسته‌گل‌هایی را یافت که خوشبو و لطیف باشند؟
دارد به لبش نسبتی از لعل کی او را
اعجاز مسیحی و کلام شکری بود
هوش مصنوعی: لب او رنگی شبیه به لعل دارد که این موضوع به اندازه معجزه مسیحی و سخن شکرآمیز است.
در طرف چمن دعوی همچشمی نرگس
با چشم سیه مست تو از بی بصری بود
هوش مصنوعی: در چمن، نرگس به خاطر نداشتن بینش، ادعای رقابت با چشمان زیبای تو را می‌کند.
تنها نه همین پردهٔ ما را بدرد عشق
آئین محبت ز ازل پرده دری بود
هوش مصنوعی: تنها همین پرده‌ای که ما داریم به عشق دچار شده، بلکه از آغازین روزگار، عشق و محبت همیشه وجود داشته و این پرده‌ای که ما در آن هستیم، فقط نمایانگر آن است.
هر علم که در مدرسه آموخته بودم
جز عشق تو بیحاصلی و بی ثمری بود
هوش مصنوعی: تمامی دانشی که در مدرسه کسب کرده بودم، جز عشق تو برایم هیچ فایده‌ای نداشت و بی‌ثمر بود.
بر فرق نهیم این نمدین تاج که ما را
در ملک جنون داعیهٔ تاجوری بود
هوش مصنوعی: ما بر سر می‌گذاریم این تاج نرم و نمدی را، چرا که ما در دنیای جنون، ادعای سلطنت داریم.
از ملک ازل سوی ابدرخت کشیدم
آری چکنم قسمت من در بدری بود
هوش مصنوعی: من از آغاز آفرینش به سوی درخت ابریشم رفتم، البته چه کنم که سرنوشتم به بدبختی و مشکلات منتهی شده است.
شهری پر از آیینهٔ الوان نگریدم
اسرار بهر آینه در جلوهگری بود
هوش مصنوعی: به شهری پر از آیینه‌های رنگارنگ نگاه کردم و در آنجا رازهایی را دیدم که به خاطر جلوه‌گری آینه‌ها فاش شده بود.