شمارهٔ ۵۹
شبی دارم دراز و تیره همچون تار گیسویت
دلی دارم پریشان همچو موی عنبرین بویت
ز مژگان خارها درجویبار دیدگان بستم
که ماندلخت دل وزصاف اشک آبی زنم کویت
دل دیوانه ام ملک ملامت را مسخّر کرد
طریق مملکت گیری دلم آموخت ز ابرویت
شمیم مُشک تاتاری چه باشد پیش آن کاکل
عبیر و عنبر سارا کجا و زلف جادویت
ز تار موی شبرنگت نموده تیره روز ما
بفرما تا برافروزد فروغی شعلهٔ رویت
دل افسرده ای اسرار زین زهد ریا دارد
چه شد آن برق عالمسوز عشق آتشین خویت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبی دارم دراز و تیره همچون تار گیسویت
دلی دارم پریشان همچو موی عنبرین بویت
هوش مصنوعی: شبی طولانی و تاریک دارم که شبیه تارهای گیسویت است، و دلم به هم ریخته است مانند موی خوشبو و طلاییات.
ز مژگان خارها درجویبار دیدگان بستم
که ماندلخت دل وزصاف اشک آبی زنم کویت
هوش مصنوعی: از مژههایم خارهایی در جویبار چشمانم بند کردم، که دلام به خاطر آن نگهدارم و از شفاف اشکهایم آب میزنم بر کوی تو.
دل دیوانه ام ملک ملامت را مسخّر کرد
طریق مملکت گیری دلم آموخت ز ابرویت
هوش مصنوعی: دل بیتاب من را به خاطر سرزنشها تسلیم کرده و از ابرویت یاد گرفتم چطور بر دلم فرمانروایی کنم.
شمیم مُشک تاتاری چه باشد پیش آن کاکل
عبیر و عنبر سارا کجا و زلف جادویت
هوش مصنوعی: عطر مشک تاتاری در مقایسه با زیبایی و جاذبهی موهای سارا که معطر به عطرهای خوشبوست، هیچ است. زلفهای جادویی او هم چنان دلربا و جذاب هستند که هیچ عطر و بویی نمیتواند با آن رقابت کند.
ز تار موی شبرنگت نموده تیره روز ما
بفرما تا برافروزد فروغی شعلهٔ رویت
هوش مصنوعی: از موی سیاه و شگفتانگیز تو، روزگار ما را تیره کردهای؛ بفرما تا نوری از چهرهات بتابد و روشنیمان کند.
دل افسرده ای اسرار زین زهد ریا دارد
چه شد آن برق عالمسوز عشق آتشین خویت
هوش مصنوعی: دل غمگینی که از زهد ظاهری و ریا کاری سخن میگوید، یادش به خیر که آن شعلهی درخشان و سوزان عشق تو چه شد؟

حکیم سبزواری