شمارهٔ ۵۸
گودست کشد از ناز این نرگس طنّازت
مردم همه را کشتی دیگر که کشد نازت
دل برده بیک عشوه لعل لب شیرینت
جان برده بیک غمزه چشم خوش غمّازت
کردیم نخستین گام در راه تو ترک کام
تا خود چه شود انجام اینست چو آغازت
این دیده که خون گرددرسوای جهانم کرد
وین دل پراخگر باد افکند برون رازت
ای طایر جان تا کی بر گوشهٔ هر بامی
در دامگه افتادند مرغانِ هم آوازت
اسرارِ حزین تا کی باشد ز حریمت دور
اغیار دغا دایم هم محفل و دمسازت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گودست کشد از ناز این نرگس طنّازت
مردم همه را کشتی دیگر که کشد نازت
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی یک نرگس اشاره دارد که با ناز و لطف خود دل هر بینندهای را به دست میآورد. این نرگس با غرور و فریبندگیاش، به گونهای عمل میکند که همه را مجذوب خود میسازد. در واقع، زیبایی او به حدی است که نمیتواند کسی را بیتفاوت بگذارد.
دل برده بیک عشوه لعل لب شیرینت
جان برده بیک غمزه چشم خوش غمّازت
هوش مصنوعی: دل من را با یک لبخند از لبت دزدیدهای، و جانم را با یک نگاه زیبا و فریبندهات گرفتهای.
کردیم نخستین گام در راه تو ترک کام
تا خود چه شود انجام اینست چو آغازت
هوش مصنوعی: ابتدا قدمی در راه تو برداشتیم و از لذایذ دنیا گذشتیم تا ببینیم سرانجام چه پیش خواهد آمد. این است همان شروعی که تو داشتی.
این دیده که خون گرددرسوای جهانم کرد
وین دل پراخگر باد افکند برون رازت
هوش مصنوعی: این چشم من به خاطر تو بسیار گریسته و غمگین شده است، و این دل من، اگرچه دلتنگ است، رازهای تو را در خود نگه داشته و به بیرون نمیفرستد.
ای طایر جان تا کی بر گوشهٔ هر بامی
در دامگه افتادند مرغانِ هم آوازت
هوش مصنوعی: ای پرندهٔ جان، تا چه زمانی در گوشههای مختلف نشستهای و به تماشا نشستهای در حالی که همصداهای تو در دام افتادهاند؟
اسرارِ حزین تا کی باشد ز حریمت دور
اغیار دغا دایم هم محفل و دمسازت
هوش مصنوعی: تا کی باید رازهای غمانگیز من دور از حریم تو و در دست دیگران باشد؟ همیشه در جمع آنها هستم و از تو دورم.

حکیم سبزواری