شمارهٔ ۱۷
الا یا نفس قد زموالمطا یا
خدایا ده شکیبایی خدایا
چو روز وصل را آمد شب هجر
الی روحی دنت ایدی المنایا
به دل بار غم آمد کوه بر کوه
کما یعلوا هوادجها الثنایا
ز چشمم دجلههای خون فشاندند
وناراً اضرموها فی حشایا
گرم مانده است در تن نیم جانی
الاعوجوالافدیکم بقایا
الاحبواعنا دل ادنای الورد
اعینونی علی بث الشکایا
بنال اسرار هنگام وداع است
بنا حل النوی جل الرزایا
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الا یا نفس قد زموالمطا یا
خدایا ده شکیبایی خدایا
هوش مصنوعی: ای جان من، ای خدای من، به من صبر و استقامت عطا کن.
چو روز وصل را آمد شب هجر
الی روحی دنت ایدی المنایا
هوش مصنوعی: زمانی که روز وصال فرا میرسد، شب جدایی نیز میآید و روح من در آغوش مرگ قرار میگیرد.
به دل بار غم آمد کوه بر کوه
کما یعلوا هوادجها الثنایا
هوش مصنوعی: دل پر از غم شده است و این احساس مانند کوهی بزرگ به دوش کشیده میشود، همچنان که بارهای سنگین بر روی شتر در زیر فشار قرار میگیرد.
ز چشمم دجلههای خون فشاندند
وناراً اضرموها فی حشایا
هوش مصنوعی: از چشمانم خون جاری است و آتش به درونم افکندهاند.
گرم مانده است در تن نیم جانی
الاعوجوالافدیکم بقایا
هوش مصنوعی: در بدن نیمه جانم هنوز آثار و نشانههایی از اضطراب و پریشانی باقی مانده است.
الاحبواعنا دل ادنای الورد
اعینونی علی بث الشکایا
هوش مصنوعی: دلتنگی ما همچون گلهای نزدیک است، پس به من کمک کنید تا شکایتهایم را بیان کنم.
بنال اسرار هنگام وداع است
بنا حل النوی جل الرزایا
هوش مصنوعی: زمان جدایی، زمان فاشکردن رازهاست؛ در این لحظه، بر دردها و مصیبتها پرده برداشته میشود.