شمارهٔ ۱۲
ایزد بسرشت چون گل ما
مهر تو نهفت در دل ما
باز آی که رونقی ندارد
بی شمع رخ تو محفل ما
چون هست ندیم در بر آن گل
گل را ببراز مقابل ما
از دیده ز بسکه خون فشاندیم
در خون دل است منزل ما
صیدم کرد و نگفت چون شد
آن طایر نیم بسمل ما
ترسم که ز فیض زاهدان را
شامل شود اجر قاتل ما
یکجو مهری نگشته جز جور
زان خرمن حسن حاصل ما
از میکده گردری گشاید
نگشوده ز درس مشکل ما
اسرار ره جنون گرفتیم
کان طره شود سلاسل ما
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ایزد بسرشت چون گل ما
مهر تو نهفت در دل ما
هوش مصنوعی: خدای بزرگ مثل گل ما را آفرید و عشق تو را در دلهای ما قرار داد.
باز آی که رونقی ندارد
بی شمع رخ تو محفل ما
هوش مصنوعی: بازگرد که جمع ما بدون حضور زیبایی تو بیروح و بیفروغ است.
چون هست ندیم در بر آن گل
گل را ببراز مقابل ما
هوش مصنوعی: وقتی که در کنار آن گل نازنین هستیم، زیباییاش را در مقابل ما به نمایش میگذارد.
از دیده ز بسکه خون فشاندیم
در خون دل است منزل ما
هوش مصنوعی: به خاطر اشکهایی که از چشمانمان ریختهایم، خانهمان از خون دل پر شده است.
صیدم کرد و نگفت چون شد
آن طایر نیم بسمل ما
هوش مصنوعی: مرا گرفتار کرد و نگفت که حال و روزمان چگونه شد، مانند پرندهای که زخمی است و نمیتواند پرواز کند.
ترسم که ز فیض زاهدان را
شامل شود اجر قاتل ما
هوش مصنوعی: میترسم که پاداش قاتل ما به خاطر فضل و رحمت زاهدان شامل حالش شود.
یکجو مهری نگشته جز جور
زان خرمن حسن حاصل ما
هوش مصنوعی: هیچ محبت و دوستی در این دنیا جز بر اثر زشتی و سختیهایی که از آن دنیای زیبا به دست آمده، وجود ندارد.
از میکده گردری گشاید
نگشوده ز درس مشکل ما
هوش مصنوعی: از میخانه، درِ خوشبختی باز میشود، در حالی که ما هنوز از درسهای دشوار زندگی چیزی نیاموختهایم.
اسرار ره جنون گرفتیم
کان طره شود سلاسل ما
هوش مصنوعی: ما به رازهای جنون پی بردیم، زیرا آن موهای زیبا به زنجیرهایی برای ما تبدیل میشود.