شمارهٔ ۳۷ - در حصانت قلعه و باره
کهی بلند و بر او قلعه ای نهاده بلند
بلندهای جهان زیر و، او ز جمله زبر
باستواری زر بخیل در دل خاک
بپایداری نام سخی میان بشر
بسختی دل بدخواه برج او لیکن
نگار بوده بر او سنگها بسان جگر
شمارهٔ ۳۶ - در توصیف بهار و مدح سید ابونصر: بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سرشمارهٔ ۳۸ - وصف کوه: کهی چون طور سینا بود ازو آویخته ثعبان
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کهی بلند و بر او قلعه ای نهاده بلند
بلندهای جهان زیر و، او ز جمله زبر
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصیتی اشاره شده که بر افراشته و برجسته است، به طوری که قلعهای بر روی او بنا شده و او از دیگران بالاتر و مهمتر است. تمامی بلندیهای جهان زیر پای او قرار دارند و او از تمام دیگر موجودات برتر است.
باستواری زر بخیل در دل خاک
بپایداری نام سخی میان بشر
هوش مصنوعی: زر بخیل که در دل خاک میماند، با تمام واماندگیاش، نام سخاوتمند در میان مردم باقی خواهد ماند.
بسختی دل بدخواه برج او لیکن
نگار بوده بر او سنگها بسان جگر
هوش مصنوعی: دل کسی که به او حسادت میورزد، به شدت درد میکشد، اما معشوقش به او مانند سنگهایی که در دل جای دارند، نگاه میکند.

عسجدی