شمارهٔ ۳۶ - در توصیف بهار و مدح سید ابونصر
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
صبا فشاند بشاخ بنفشه بر، عنبر
ز بوی باد برآورد سبزه مشگ نبات
ز سیل ابر برآورد لاله در ثمر
ز بهر آنک ز پیروزه فرخیست نشان
ز بهر آنک ز بیجاده روشنیست اثر
نبات سبزه ز پیروزه برفکند ردا
ستاک لاله ز بیجاده برنهاد افسر
اگر ز سندس حله ندید باغ بزیر
اگر ز عبقر کله ندید شاخ زبر
ببین که باغ کنون حله بافد از سندس
ببین که شاخ کنون کله بندد از عبقر
ز بسکه بر تن لاله کند زمانه نگار
ز بسکه بر سر نرگس کند زمانه صور
بیاض لاله ز نور و سواد لاله ز دود
کنار نرگس سیم و میان نرگس زر
دهان گل ز سرشگ دو چشم ابر ملا
ز عقدهای عقیق و ز دانهای درر
شقایق و سمن از مهر کرده روی بروی
بنفشه و گل، از ناز برده سر در سر
ز خنده گاه ز هم باز برده لاله سرخ
بگریه چشم ز هم باز کرده نرگس تر
ز بسکه تاک گلان، در دارد و مرجان
ز بسکه شاخ شجر زر دارد و زیور
همه معقد درند تاکهای گلان
همه مرصع زراند شاخهای شجر
ز سبزه گشته تن دشت مشتری کردار
ز لاله گشته سر کوه مشتری پیکر
فراز شاخ نکوتر بود گل نرگس
میان نجم ثریا نکوترست قمر
چو راهبان بتعبد همه بتان بهار
بپیش در، محراب و بدست بر، مجمر
مرا ز ناله تن دل، شده بگونه نیل
مرا ز آذر دل، اشگ گشته چون آذر
چرا همیشه بآذر درست آذرگون
چرا همیشه به نیل اندرست نیلوفر
پر از بخور، دم گل شده ز تف بخار
پر از خطر، لب لاله شده ز قطر مطر
خطر ز ابر گرفت اینجهان و ابر همی
ز کف بار خدا، دهخدا گرفت خطر
نجیب (سید ابونصر) آن خجسته نژاد
که ابر جود شکارست و ببر شیر شکر
سخنوری که یمین دول شده بسخن
هنروری که امین ملل شده به هنر
دلش بوقت سخا، اخترست زر شعاع
کفش بگاه لقا، آذرست تیغ شرر
اگر چه گردون عالی تر از زمین بقیاس
اگر چه دریا کافی تر از شمر بقدر
چو وهمش آید گردون بود بقدر زمین
چو کفش آید، دریا بود بنرخ شمر
ز هر چه کافزون خوانی، بنعمت او افزون
ز هر چه برتر دانی، بهمت او برتر
اگر کند بگیاه ارج مهمتریش نگاه
اگر کند به حجر، فر بهتریش نظر
چو زعفران شود از ارج او، هرآنچه گیاه
چو بهرمان شود از فر او، هرآنچه حجر
بر ادیب نپوید مگر بپای ادب
سوی بصیر نبیند مگر بچشم بصر
تبارک اله از آن تیره سار خامه او
که نام او قلم قدرتست در دفتر
پرنده تیری کو را، دو سر بود پیکان
رونده رمحی کاو را، دو شاخ باشد سر
زبان بریده تواند، همیشه گفت سخن
میان کفیده تواند، همیشه بست کمر
چنان صریرش وقت فنا مخالف را
چنانک وقت فنا، قوم عاد را صرصر
ز فر بار خدا، دهخداست قدرت او
که قدرت ازلی دادش ایزد اکبر
ممحدی که نظام زمانه گشته بجد
موقری که قوام ستاره گشته به فر
چو روز میدان باشد مبارز میدان
چو وقت محضر باشد، مناظر محضر
هر آن کجا که بود جفن ملت، او شمشیر
هر آن کجا که بود سطر دولت، او مسطر
بدان بشر را فخرست بر همه اجناس
که او میان بشر هست، اختیار بشر
بدانش خواهم گفتن، که ای زمین فتوح
بدانش خواهم گفتن، که ای درخت هنر
که هست همچو زمینی، که چرخ دارد بار
که هست همچو درختی، که ماه دارد بر
بدانک در خور جای پدر پسر باشد
بدادش ایزد دانا یکی پسر در خور
گلی که هیچ نیاید بدی ز باد خزان
مهی که هیچ نبیند کسوف ز آفت خور
بسی نپاید تا چون پدر به تیغ و قلم
سوار گردد و گردد مدیح را محور
بخواند آنک بخوانند، هرکس از هر باب
بداند آنک ندانند، هرکس از هر در
همیشه تا گذر هفت، بر دوازده برج
همیشه تا مدد مردم، از چهار گهر
پسر همیشه بپا یاد، با پدر بمراد
پدر همیشه بماناد، با خجسته پسر
شمارهٔ ۳۵ - قصیده در شکایت از روزگار و یاد احباب: فغان ز دست ستمهای گنبد دوارشمارهٔ ۳۷ - در حصانت قلعه و باره: کهی بلند و بر او قلعه ای نهاده بلند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
هوش مصنوعی: بهار آمد و جهان دوباره جوان شد، زمین از خواب بیدار شده و از زیر نور خورشید، گلهای نرگس سر از خاک برآوردهاند.
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوش مصنوعی: عهد قدیم پاییز دنیا چه نقشهای داشته که بهار جدید این دنیا دوباره از نو جوانه زده است.
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
صبا فشاند بشاخ بنفشه بر، عنبر
هوش مصنوعی: نسیم ملایم به درختان شکوفه میزند و بر روی شاخههای بنفشه، درخشش یاقوت مانند عطر خوشبوی عنبر را میپاشد.
ز بوی باد برآورد سبزه مشگ نبات
ز سیل ابر برآورد لاله در ثمر
هوش مصنوعی: به خاطر وزش باد، گیاهان خوشبو و سبز به وجود آمدهاند و گل لاله نیز از باران ابرها شکوفا شده و در نتیجه به بار نشسته است.
ز بهر آنک ز پیروزه فرخیست نشان
ز بهر آنک ز بیجاده روشنیست اثر
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه پیروزی و خوشحالی نشان برمیگزیند و به خاطر اینکه روشنایی نشانهای از بیراهه بودن است.
نبات سبزه ز پیروزه برفکند ردا
ستاک لاله ز بیجاده برنهاد افسر
هوش مصنوعی: نبات سبز از پیراهن زیبا و رنگین خود، پردهای را کنار میزند و گلی مانند لاله که در دشت بیراههای قرار دارد، تاجی را از سر برمیدارد.
اگر ز سندس حله ندید باغ بزیر
اگر ز عبقر کله ندید شاخ زبر
هوش مصنوعی: اگر در باغی از حریر لباس نپوشی، و اگر شاخههای زرین را از بلندی نبیند، چه فایدهای دارد؟
ببین که باغ کنون حله بافد از سندس
ببین که شاخ کنون کله بندد از عبقر
هوش مصنوعی: ببین که اکنون باغ لباس زیبایی از پارچههای نرم و گرانبها بر تن کرده است، و ببین که شاخههای درختان حالا به زیبایی زینت داده شده و مانند دور گردن است.
ز بسکه بر تن لاله کند زمانه نگار
ز بسکه بر سر نرگس کند زمانه صور
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و تأثیر زمانه، لاله زینت تن میشود و نرگس در زمانه شکوه و زیبایی پیدا میکند.
بیاض لاله ز نور و سواد لاله ز دود
کنار نرگس سیم و میان نرگس زر
هوش مصنوعی: رنگ سفید گل لاله از نور است و رنگ سیاه آن به خاطر دود، در کنار گل نرگس که رنگش نقرهای است و در وسط نرگس که رنگش طلایی.
دهان گل ز سرشگ دو چشم ابر ملا
ز عقدهای عقیق و ز دانهای درر
هوش مصنوعی: دهان گل به اشکهای چشمان ابر مانند است، و از گردنبندهای عقیق و دانههای دریا تشکیل شده است.
شقایق و سمن از مهر کرده روی بروی
بنفشه و گل، از ناز برده سر در سر
هوش مصنوعی: شقایق و سمن به خاطر محبت و عشق خود، بر روی بنفشه و گل به ناز و عشق سر مینهادند و خود را به آنها عرضه میکردند.
ز خنده گاه ز هم باز برده لاله سرخ
بگریه چشم ز هم باز کرده نرگس تر
هوش مصنوعی: از خوشحالی، لالهی سرخ را به گریه میافتد و نرگس تر، با چشمانی پر از اشک، از همدیگر فاصله میگیرند.
ز بسکه تاک گلان، در دارد و مرجان
ز بسکه شاخ شجر زر دارد و زیور
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و فراوانی گلها، تاکهای سبز درختان به وجود میآیند و با به ثمر نشستن میوهها، شاخههای درختان با طلا و زینت پر میشوند.
همه معقد درند تاکهای گلان
همه مرصع زراند شاخهای شجر
هوش مصنوعی: همه گلهای زیبا و خوشبو در میان تاکها محکمی رشد کردهاند و شاخههای درختان به شکلی زیبا و ظریف تزئین شدهاند.
ز سبزه گشته تن دشت مشتری کردار
ز لاله گشته سر کوه مشتری پیکر
هوش مصنوعی: در دشت، چمن و سبزهای روییده که به مانند ویژگیهای خوشایند مشتری است و در بالا، سر کوهها نیز به زیبایی لالهها شده است که باز هم نمایانگر زیباییهای این سیاره است.
فراز شاخ نکوتر بود گل نرگس
میان نجم ثریا نکوترست قمر
هوش مصنوعی: در دل آسمان، گل نرگس زیبایی خاصی دارد که در کنار ستارهها میدرخشد و به خاطر همین زیباییاش از ماه هم بهتر و خاصتر است.
چو راهبان بتعبد همه بتان بهار
بپیش در، محراب و بدست بر، مجمر
هوش مصنوعی: در حالی که پیشوایان مذهبی به عبادت مشغولند و عیدهای بهاری را جشن میگیرند، در جلوی درگاه، در محلی که عبادت میکنند، دوان دوان در حال آمادهسازی برای نیایش هستند.
مرا ز ناله تن دل، شده بگونه نیل
مرا ز آذر دل، اشگ گشته چون آذر
هوش مصنوعی: دل من به خاطر درد و نالههایم همچون نیل تیره و غمناک شده است و اشکهایم به خاطر آتش عشق و دلتنگی به مانند آتش سوزانند.
چرا همیشه بآذر درست آذرگون
چرا همیشه به نیل اندرست نیلوفر
هوش مصنوعی: چرا همیشه رنگ آذرخش را دارد و چرا همیشه نیلوفر در رنگ نیلین به نظر میرسد؟
پر از بخور، دم گل شده ز تف بخار
پر از خطر، لب لاله شده ز قطر مطر
هوش مصنوعی: بخار حاصل از بخور در فضا پر شده و گلها به خاطر آن تب و تاب دارند. همچنین، باران باعث شده تا لالهها به حالت تازگی و لطافت برسند و خطرها را فراموش کنند.
خطر ز ابر گرفت اینجهان و ابر همی
ز کف بار خدا، دهخدا گرفت خطر
هوش مصنوعی: خطر به سوی این دنیا آمده و ابر، باران رحمت خدا را از دست داده است. دهخدا از این خطر احساس نگرانی میکند.
نجیب (سید ابونصر) آن خجسته نژاد
که ابر جود شکارست و ببر شیر شکر
هوش مصنوعی: نجیب، یعنی آن شخص با شرافت و نیکو ریشه که مانند ابری که باران رحمت و بخشش میبارد، برکات و خوبیهایی را به ارمغان میآورد و مانند ببر، قوی و باوقار است.
سخنوری که یمین دول شده بسخن
هنروری که امین ملل شده به هنر
هوش مصنوعی: سخنوری که زبانش به نیکی و هنر آراسته شده، همانند کسی است که با هنرش، مورد اعتماد تمامی ملتها قرار گرفته است.
دلش بوقت سخا، اخترست زر شعاع
کفش بگاه لقا، آذرست تیغ شرر
هوش مصنوعی: در دل او در هنگام بخشش، ستارهای از طلا درخشان است و زمانی که به ملاقات میآید، پرتوی آتشین همچون شمشیری سوزان دارد.
اگر چه گردون عالی تر از زمین بقیاس
اگر چه دریا کافی تر از شمر بقدر
هوش مصنوعی: هرچند آسمان بلندتر از زمین است و دریا وسیعتر از خشکیها به نظر میرسد، اما هیچ یک به تنهایی کامل نیستند و هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند.
چو وهمش آید گردون بود بقدر زمین
چو کفش آید، دریا بود بنرخ شمر
هوش مصنوعی: وقتی خیال و اندیشه انسان به اوج میرسد، دنیا برایش به اندازه زمین به نظر میرسد، اما وقتی به واقعیت نزدیک میشود، مانند دریایی است که وابسته به اندازهگیری و قیمتگذاری است.
ز هر چه کافزون خوانی، بنعمت او افزون
ز هر چه برتر دانی، بهمت او برتر
هوش مصنوعی: هر چیزی را که بینهایت بدانی، نعمت او از آن بیشتر است؛ و هر چه را بالاتر از آن تصور کنی، قدرت او از آن بالاتر است.
اگر کند بگیاه ارج مهمتریش نگاه
اگر کند به حجر، فر بهتریش نظر
هوش مصنوعی: اگر به گیاه توجه کنی، ارزش و احترام بیشتری برایش قائل میشوی و اگر به سنگ نگاه کنی، بهتر میفهمی که چه ارزشی دارد.
چو زعفران شود از ارج او، هرآنچه گیاه
چو بهرمان شود از فر او، هرآنچه حجر
هوش مصنوعی: وقتی مقام و ارزش او مانند زعفران میشود، آنچه از گیاهان به خاطر او میروید با ارزش خواهد بود و هر سنگی نیز به خاطر او گرانبها میشود.
بر ادیب نپوید مگر بپای ادب
سوی بصیر نبیند مگر بچشم بصر
هوش مصنوعی: حتی اگر عالم و توانمند باشد، بدون رعایت اصول و آداب، به جایی نمیرسد. همچنین، کسی که فقط به ظواهر مینگرد و بصیرت ندارد، نمیتواند درک عمیقی از حقیقت پیدا کند.
تبارک اله از آن تیره سار خامه او
که نام او قلم قدرتست در دفتر
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن دسته از افرادی که منشأ و ریشهشان از قبل هم برکت داشته و قلم قدرت الهی در زندگیشان نقشآفرینی میکند.
پرنده تیری کو را، دو سر بود پیکان
رونده رمحی کاو را، دو شاخ باشد سر
هوش مصنوعی: پرندهای را تصور کن که دو سر دارد؛ یکی مانند نوک تیر است و دیگری مانند شاخ. این تصویر نشاندهندهی دو جنبه یا دو رویه از یک موقعیت یا موجودیت است.
زبان بریده تواند، همیشه گفت سخن
میان کفیده تواند، همیشه بست کمر
هوش مصنوعی: زبان شکسته ممکن است همیشه حرف بزند، ولی توانایی بیان کامل در درونش محدود است.
چنان صریرش وقت فنا مخالف را
چنانک وقت فنا، قوم عاد را صرصر
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی از قدرت و شدت باد اشاره دارد. در زمان پایان و نابودی، بادی به شدت و سرعت بر میخیزد که میتواند حریفان و دشمنان را زمینگیر کند، همانطور که باد صرصر در زمان قوم عاد باعث نابودی آنها شد. به عبارت دیگر، این متن بر ضربهزننده و ویرانگر بودن این پدیده طبیعی تأکید دارد.
ز فر بار خدا، دهخداست قدرت او
که قدرت ازلی دادش ایزد اکبر
هوش مصنوعی: خداوند با بخشش خود به دهخدا قدرت و توانایی داده است، و این قدرت ازلی و بیپایان است که به او عطا شده است.
ممحدی که نظام زمانه گشته بجد
موقری که قوام ستاره گشته به فر
هوش مصنوعی: به معنای این است که کسی که با جدیت و همت در مسیر درست قدم برمیدارد، میتواند به مقام والایی دست یابد و در میان دیگران از احترام و اعتبار ویژهای برخوردار شود.
چو روز میدان باشد مبارز میدان
چو وقت محضر باشد، مناظر محضر
هوش مصنوعی: وقتی وقت نبرد فرا برسد، افراد برای رویارویی آماده میشوند و وقتی زمان حضور در جمع و نمایش است، افراد به تماشا و نمایش میپردازند.
هر آن کجا که بود جفن ملت، او شمشیر
هر آن کجا که بود سطر دولت، او مسطر
هوش مصنوعی: هرجا که خستگی و مشکلات مردم وجود داشته باشد، او همچون شمشیر در میدان نبرد حاضر است و هرجا که قوانین و مقررات دولت جاری باشد، او به عنوان نگارنده و سامانیدهنده عمل میکند.
بدان بشر را فخرست بر همه اجناس
که او میان بشر هست، اختیار بشر
هوش مصنوعی: انسان بر دیگر موجودات برتری دارد، زیرا در میان انسانها اختیار و انتخاب وجود دارد.
بدانش خواهم گفتن، که ای زمین فتوح
بدانش خواهم گفتن، که ای درخت هنر
هوش مصنوعی: من با دانش و آگاهی خود میخواهم بگویم که ای زمین، تو فتح شدهای و ای درخت، تو نماد هنر هستی.
که هست همچو زمینی، که چرخ دارد بار
که هست همچو درختی، که ماه دارد بر
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که شخصی یا چیزی مانند زمینی است که تحت فشار و سنگینی بار چرخ ها قرار دارد، و نیز مانند درختی است که نور ماه را بر خود دارد. این توصیف نشاندهنده دو جنبه از وجود انسان است: یکی بارهای سنگین و مشکلات زندگی، و دیگری زیبایی و روشنایی که ممکن است از خود نشان دهد.
بدانک در خور جای پدر پسر باشد
بدادش ایزد دانا یکی پسر در خور
هوش مصنوعی: بدان که باید برای هر پدری، پسری شایسته و مناسب وجود داشته باشد؛ زیرا خداوند دانا به هر کس یک پسر متناسب میدهد.
گلی که هیچ نیاید بدی ز باد خزان
مهی که هیچ نبیند کسوف ز آفت خور
هوش مصنوعی: گلی که هیچ گاه آسیب نمیبیند از وزش بادهای پاییزی، و ماهی که هرگز سایهای از خورشید نمیبیند.
بسی نپاید تا چون پدر به تیغ و قلم
سوار گردد و گردد مدیح را محور
هوش مصنوعی: مدت زیادی طول نمیکشد که مانند پدران خود، با ابزارهای نویسندگی و نظامی به میدان بیایی و شعر و ستایش را محور کار خود قرار دهی.
بخواند آنک بخوانند، هرکس از هر باب
بداند آنک ندانند، هرکس از هر در
هوش مصنوعی: هر کسی که دینی از دانش دارد، باید آن را با دیگران به اشتراک بگذارد و کسانی را که از آن اطلاعات بیبهرهاند، با آگاهی خود آشنا کند.
همیشه تا گذر هفت، بر دوازده برج
همیشه تا مدد مردم، از چهار گهر
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که هفت سال به پایان برسد، بر دوازده بخش و جزئیات زندگی همیشه باید به مردم کمک کرد و از چهار مروارید بهرهمند شد.
پسر همیشه بپا یاد، با پدر بمراد
پدر همیشه بماناد، با خجسته پسر
هوش مصنوعی: پسر همیشه به یاد داشته باش که باید در کنار پدر باشی تا پدر به آرزوهایش برسد و در کنار تو، همیشگی و شاداب بماند.
حاشیه ها
1402/02/02 22:05
یزدانپناه عسکری
36- قدرت ازلی
***
[نامههای عین القضات همدانی]
ارادت ازل فرمان میدهد، هر چه در وجود آید و روی نماید، حوالت همه با قدرت أزل است
[یزدانپناه عسکری]
نور آگاهی تعقل قلب، فرمان ارادت ازل، کُن و درک
قصدیت و اهْتِدَاء مقصد و تقویت شده ارادت ازل
حوالت به فرمان اقتدار (ارادت)

عسجدی