شمارهٔ ۳۲ - در توصیف ممدوح
دانی که چون رسد بجهان نور آفتاب
انعام عام او بجهان همچنان رسد
کان خاک بر سرآرد و بحر آب در دهن
صیت سخای او چو بدریا و کان رسد
شمارهٔ ۳۱ - در باره معشوق گفته: نه هم قیمت لعل باشد بلورشمارهٔ ۳۳ - از قطعه ای: الا تا زمی از کوه پدید است و ره از سد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دانی که چون رسد بجهان نور آفتاب
انعام عام او بجهان همچنان رسد
هوش مصنوعی: میدانید که وقتی نور آفتاب به جهان میتابد، برکات و نعمتهای او به تمامی عالم نیز میرسد.
کان خاک بر سرآرد و بحر آب در دهن
صیت سخای او چو بدریا و کان رسد
هوش مصنوعی: خاک بر سر خواهد آورد و دریا آب در دهان، نام سخاوت او همچون دریا گسترده است و اگر به او برسد.

عسجدی