شمارهٔ ۱۱ - قطعه
آمد آن رگزن مسیحپرست
شست الماسگون گرفته به دست
کرسی افکند و برنشست بر او
بازوی خواجه عمید ببست
شست چون دید گفت عز و علا
اینچنین دست را نشاید خست
سر فرو برد و بوسهای بربود
وز سمن شاخ ارغوان برجست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آمد آن رگزن مسیحپرست
شست الماسگون گرفته به دست
هوش مصنوعی: مسیحی که با قدرت و توانایی خاصی به میدان آمده، الماسی را در دست گرفته و آماده انجام کاری مهم است.
کرسی افکند و برنشست بر او
بازوی خواجه عمید ببست
هوش مصنوعی: کرسی را گذاشت و بر روی آن نشسته، بازوی خواجه عمید را به دورش پیچید.
شست چون دید گفت عز و علا
اینچنین دست را نشاید خست
هوش مصنوعی: وقتی شست این وضعیت را دید، گفت: "این دست لایق خستگی و ضعف نیست."
سر فرو برد و بوسهای بربود
وز سمن شاخ ارغوان برجست
هوش مصنوعی: او سرش را به سمت پایین آورد و بوسهای گرفت و از درخت سمن، شاخهای ارغوانی نمایان شد.