شمارهٔ ۵
درد عشقش مرهم جان منست
کفر عشقش عین ایمان منست
بی سرو سامان شدن در عشق دوست
هم بجان او که سامان منست
آیت دیوانگی و عاشقی
گوبیا خود خاص درشان منست
در نظربازی و قلاشی کنون
در همه آفاق دستان منست
جمله ذرات جهان تابان چو ماه
ز آفتاب روی جانان مست
قسم زاهد چیست زهدست و ریا
رندی و معشوق و می زان منست
چون سمند عشق دارم در رکاب
تا ابد هر لحظه جولان منست
درد درد عشق جانانست و بس
در دو عالم آنچه درمان منست
شاهد جان با اسیری شد یکی
ساقیا می ده که دوران منست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درد عشقش مرهم جان منست
کفر عشقش عین ایمان منست
هوش مصنوعی: عشق او برای من مانند دارویی است که دردهایم را تسکین میدهد و نداشتن عشقش برای من عین اعتقاد و باور است.
بی سرو سامان شدن در عشق دوست
هم بجان او که سامان منست
هوش مصنوعی: در عاشقی، بدون اینکه دسته یا انتظامی داشته باشم، به حالتی دچار میشوم که همین دوستی که در عشق او هستم، برای من به نوعی مایه آرامش و سامان دهی زندگیام شده است.
آیت دیوانگی و عاشقی
گوبیا خود خاص درشان منست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که عشق و دیوانگی یک نشانه خاص از شخصیت و ویژگیهای من است.
در نظربازی و قلاشی کنون
در همه آفاق دستان منست
هوش مصنوعی: در حال حاضر، در تمام جهان، من تنها به خاطر زیبایی و جذابیتام مورد توجه قرار دارم.
جمله ذرات جهان تابان چو ماه
ز آفتاب روی جانان مست
هوش مصنوعی: تمام ذرات جهان، مانند ماهی که از نور خورشید میدرخشد، به خاطر زیبایی و سحر روی معشوق جانان سرمست و خوشحال هستند.
قسم زاهد چیست زهدست و ریا
رندی و معشوق و می زان منست
هوش مصنوعی: زاهد قسم میخورد که زهدش واقعی است، اما در حقیقت با ریاکاری و دورویی همراه است. او به رندی و عشق میپردازد و این مینشانی است که در وجود من وجود دارد.
چون سمند عشق دارم در رکاب
تا ابد هر لحظه جولان منست
هوش مصنوعی: من به عشق خود مانند یک اسب تندرو وفادارم و تا همیشه در هر لحظه از زندگیام، آزادانه و با شوق و ذوق حرکت میکنم.
درد درد عشق جانانست و بس
در دو عالم آنچه درمان منست
هوش مصنوعی: عشق محبوب تنها درد من است و هیچ چیزی در این دو عالم نمیتواند به من درمان دهد.
شاهد جان با اسیری شد یکی
ساقیا می ده که دوران منست
هوش مصنوعی: عشقم به جانم افتاده و با این اسارت، مرا به یاد میآورد. ای ساقی، به من نوشیدنی بده زیرا این لحظه، لحظه من است.