گنجور

شمارهٔ ۳

جام جهان نما دل انسان کامل است
مرآت حق نما بحقیقت همین دل است
دل مخزن خزاین سرالهی است
مقصود هر دو کون ز دل جو که حاصل است
مهر جمال دوست ز هر ذره عیان
بیند دلی که با مه رویش مقابل است
محروم شد ز دولت و از عمر برنخورد
هرکس که او ز لذت دیدار غافل است
جانا مجو ز خاطر من شادی و نشاط
ما را چو پای دل بغم عشق در گل است
زهاد را بجنت و حورست میل و دل
جانهای عاشقان بجمال تو مایل است
از قید هست و نیست اسیری چو وارهید
زان دم مرا بکوی وصال تو منزلست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.