گنجور

شمارهٔ ۲۶

ای عاشقان ای عاشقان مائیم عشق دلبران
چون عشق سودی بی زیان کاری نباشد در جهان
یاری نهانی شد عیان در صورت جان و جهان
از غیر او نام و نشان کو در همه کون و مکان
عشق آمد و در دل نشست راه برون شد راببست
گفتم بگوی ای خودپرست چون یابی از دستم امان
گفتم که ای سلطان من غایب مشو از جان من
اینست خود درمان من میباش دایم میهمان
جام شراب آتشین داد و بگفتا نوش این
مستی مکن ای بی یقین هشیار باش و کاردان
چون نوش کردم آتشی افتاد در جانم خوشی
در پیش آن عاشق کشی دیدم فنای جاودان
چون زان فنا دیدم بقا دیگر ندیدم جز خدا
ما از کجا غیر از کجا مایی در اویی شد نهان
ایمان عیان از روی او کفر آشکار از موی او
جمله بجست و جوی او در کعبه و دیر مغان
می بین اسیری روبرو حسنش ز هر روی نکو
زیرا که نبود غیر او اندر نهان و در عیان

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای عاشقان ای عاشقان مائیم عشق دلبران
چون عشق سودی بی زیان کاری نباشد در جهان
هوش مصنوعی: ای عاشقان، ما خود عشق هستیم و عشق به دلبران. چون عشق نفعی دارد که هیچ ضرری در آن نیست، بنابراین در جهان کاری وجود ندارد که به این زیبایی باشد.
یاری نهانی شد عیان در صورت جان و جهان
از غیر او نام و نشان کو در همه کون و مکان
هوش مصنوعی: دوستی پنهان، در آشکارا به صورت جان و جهان مشخص شد، و در همه جا و همه مکان‌ها، اثری از غیر او نیست.
عشق آمد و در دل نشست راه برون شد راببست
گفتم بگوی ای خودپرست چون یابی از دستم امان
هوش مصنوعی: عشق وارد دل من شد و راه خروج را بست. به خودم گفتم، ای خودخواه! چگونه می‌توانی از چنگال من رهایی یابی؟
گفتم که ای سلطان من غایب مشو از جان من
اینست خود درمان من میباش دایم میهمان
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای سلطان، از جان من دور نشو، زیرا این نزدیکی تو، خودش درمان درد من است. همیشه پیش من بمان و مهمان قلبم باش.
جام شراب آتشین داد و بگفتا نوش این
مستی مکن ای بی یقین هشیار باش و کاردان
هوش مصنوعی: جامی پر از شراب آتشین به من داد و گفت: این مستی را نخور، ای کسی که بدون یقین هستی. هشیار و دانا باش.
چون نوش کردم آتشی افتاد در جانم خوشی
در پیش آن عاشق کشی دیدم فنای جاودان
هوش مصنوعی: وقتی که نوشیدم، آتشی در درونم شعله‌ور شد و در برابر آن معشوق کشنده، خوشی را تجربه کردم و فنا و نابودی ابدی را دیدم.
چون زان فنا دیدم بقا دیگر ندیدم جز خدا
ما از کجا غیر از کجا مایی در اویی شد نهان
هوش مصنوعی: وقتی به یاد فنا و زوال افتادم، دیگر وجودی جز خدا را نمی‌بینم. ما از کجا آمده‌ایم و به کجا می‌رویم؟ وجود ما در او به شکل پنهانی در آمده است.
ایمان عیان از روی او کفر آشکار از موی او
جمله بجست و جوی او در کعبه و دیر مغان
هوش مصنوعی: ایمان واضحی از چهره او پیداست و کفر به روشنی از موی او نمایان است. همه به دنباله او در کعبه و در کنار آتشکده‌های مغان هستند.
می بین اسیری روبرو حسنش ز هر روی نکو
زیرا که نبود غیر او اندر نهان و در عیان
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از زیبایی کسی است که اسیر دل همگان شده و آن زیبایی و نیکی به قدری واضح و آشکار است که هیچ چیز دیگری در دل و دیده‌اش جایی ندارد. او را از هر سمت که بنگری، زیبایی‌اش نمایان است و نمی‌توان از آن چشم پوشید.