شمارهٔ ۲۳
من آن رند خراباتم که هشیارانه می نوشم
من آن قلاش رسوایم که دایم مست و بیهوشم
من آن دردی کشم که نام و ناموس دو عالم را
ز بیباکی و استغنا بجام باده بفروشم
منم آن بحر بی پایان که صد دریا و صحرا را
بیکدم دم کشم هر دم ز مستی باز بخروشم
منم آن عاشق بیخود که هم معشوقم و عاشق
ندانم من منم یا او عجب حیران و مدهوشم
شدم مست می توحید و از کثرت نیم آگه
که در میخانه وحدت چو خم باده در جوشم
من آن شهباز سلطانم که عالم شد مکان ما
ولی عنقا صفت اندر خفا و نیستی کوشم
چو از قید خودم مطلق اسیری نیستم الحق
مکن بر حال عاشق دق نه من با عقل و باهوشم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من آن رند خراباتم که هشیارانه می نوشم
من آن قلاش رسوایم که دایم مست و بیهوشم
هوش مصنوعی: من فردی سرزنده و بیپروا هستم که با آگاهی و هوشیاری نوشیدنی مینوشم. همچنین، من شخصی بیاعتنا و مشهور به رسوایی هستم که همواره در حال مستی و بیهوشی به سر میبرم.
من آن دردی کشم که نام و ناموس دو عالم را
ز بیباکی و استغنا بجام باده بفروشم
هوش مصنوعی: من دردی را تجربه میکنم که به خاطر شجاعت و بینیازیام، میتوانم نام و آبروی دو جهان را به بهای نوشیدن باده به حراج بگذارم.
منم آن بحر بی پایان که صد دریا و صحرا را
بیکدم دم کشم هر دم ز مستی باز بخروشم
هوش مصنوعی: من آن دریای بیپایان هستم که همواره جریانی از عشق و احساسات را در خود دارم و میتوانم همه چیز را در خود جای دهم. هر لحظه از سر شوق زندگی میکنم و از این شعف، دوباره به سمت تجربههای جدید میروم.
منم آن عاشق بیخود که هم معشوقم و عاشق
ندانم من منم یا او عجب حیران و مدهوشم
هوش مصنوعی: من آن عاشق دیوانهام که نمیدانم آیا معشوق من هست یا خودم. در این حال، حیران و شگفتزدهام.
شدم مست می توحید و از کثرت نیم آگه
که در میخانه وحدت چو خم باده در جوشم
هوش مصنوعی: شدم غرق در عشق و معرفت یکتایی و از حال و هوای دنیای کثرت بیخبرم. در میخانهای که وحدت وجود دارد، همچون خم بادهای در حال جوش و خروش هستم.
من آن شهباز سلطانم که عالم شد مکان ما
ولی عنقا صفت اندر خفا و نیستی کوشم
هوش مصنوعی: من همان پرنده سلطنتیام که در عالم همه جا پراکندهام، اما مانند مرغی افسانهای در نهان و در عدم تلاش میکنم.
چو از قید خودم مطلق اسیری نیستم الحق
مکن بر حال عاشق دق نه من با عقل و باهوشم
هوش مصنوعی: وقتی که از بند و محدودیتهای خود آزاد هستم، دیگر اسیری برایم وجود ندارد. بنابراین، ای دوست، بر حال عاشق گریه نکن. من نه با عقل و هوش خود زندگی میکنم.