شمارهٔ ۲۰
ما مست شراب لعل یاریم
مخمور دو چشم پرخماریم
چون زلف خوش تو بی سکونیم
چون حسن رخ تو برقراریم
ما دیده بروی دوست داریم
از حور و بهشت یاد ناریم
دست از دو جهان اگر بشوییم
با تو نفسی اگر برآریم
از بهر نثار مقدم تو
جان و دل سروران بیاریم
از بهر تفاخر دو عالم
خود را سک کوی تو شماریم
گفتی به چه گشته مقید؟
پابسته بزلف تابداریم
چون پرتو روی یار دیدیم
از هستی خویش برکناریم
تا واله حسن جانفزاییم
پروای خود و جهان نداریم
مستیم و خراب و لاابالی
حیران جمال آن نگاریم
با درد خوشیم ای اسیری
با او چو همیشه یار غاریم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.