شمارهٔ ۱۹
ما دل و دین در قمار عشق جانان باختیم
خلوت جانرا ز رخت غیر وا پرداختیم
تا نباشد قلب نقد جان و دل در عشق او
سالها در بوته درد و غمش بگداختیم
چون وصال او نشد حاصل من مشتاق را
سوختیم از آتش شوق و بهجران ساختیم
ما بچوگان رضا بودیم گوی عاشقی
تا سمند عشق در میدان محنت تاختیم
تا عیان شد مهر روی تو ز ذرات جهان
آفتاب و ذره را از یکدگر نشناختیم
در خرابات فنا تا از می وصلیم مست
شور و غوغای اناالحق در جهان انداختیم
زاهد از بهر بهشت و حور دنیا را بباخت
بهر دیدارش اسیری ما دو عالم باختیم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما دل و دین در قمار عشق جانان باختیم
خلوت جانرا ز رخت غیر وا پرداختیم
هوش مصنوعی: ما در بازی عشق محبوب خود دل و دینمان را باختیم و از وجود تو، دیگران را از خود دور کردیم.
تا نباشد قلب نقد جان و دل در عشق او
سالها در بوته درد و غمش بگداختیم
هوش مصنوعی: اگر قلب و جان ما در عشق او سنگین نباشد، سالهاست که در دریای درد و غم او میسوزیم و رنج میکشیم.
چون وصال او نشد حاصل من مشتاق را
سوختیم از آتش شوق و بهجران ساختیم
هوش مصنوعی: وقتی به وصال معشوق دست نیافتیم، من و دل مشتاق در آتش شوق دلم سوختیم و به خاطر جدایی، به درد و رنج دچار شدیم.
ما بچوگان رضا بودیم گوی عاشقی
تا سمند عشق در میدان محنت تاختیم
هوش مصنوعی: ما فرزندان رضا بودیم و در عشق گوی سبقت را گرفتیم، تا وقتی که اسب عشق در میدان سختیها و مشکلات به تاخت درآمد.
تا عیان شد مهر روی تو ز ذرات جهان
آفتاب و ذره را از یکدگر نشناختیم
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی و روشنایی چهره تو در عالم نمایان شد، ما نه تنها نور خورشید را از ذرات دیگر تشخیص ندادیم، بلکه همه چیز را تحت تأثیر زیبایی تو دیدیم.
در خرابات فنا تا از می وصلیم مست
شور و غوغای اناالحق در جهان انداختیم
هوش مصنوعی: در جایی که دل مشغول خراباتیان است، ما با نوشیدن شراب به وصال و پیوندی رسیدیم که موجب شور و هیجان "من الحق" در دنیا شدیم.
زاهد از بهر بهشت و حور دنیا را بباخت
بهر دیدارش اسیری ما دو عالم باختیم
هوش مصنوعی: زاهد به خاطر بهشت و نعمتهای آن، برای دیدن او دنیا را از دست داد. ما نیز در این دو دنیا به خاطر او همه چیز را باختیم.