گنجور

شمارهٔ ۱۳

منادی در منادی این ندایست
که درد عشق را درمان فنایست
به نزد عارفان اهل بینش
جهان آئینه وجه خدایست
ز هستی هر که گردد نیست در راه
بحق او را بقای بی فنایست
نقاب زلف بر رخسار چون ماه
عجایب فتنه و محکم بلایست
همه ذرات عالم را بمعنی
اگر داند وگر نه رو بمایست
هر آن طالب که طالب رهبرش شد
یقین می دان که دردش را دوایست
دل و جان اسیری را ز دردت
بحمدالله که صد نور و صفایست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منادی در منادی این ندایست
که درد عشق را درمان فنایست
هوش مصنوعی: صدا و ندا در واقع می‌گوید که این پیامی است که درد عشق را نمی‌تواند از بین ببرد و هیچ درمانی برای آن وجود ندارد.
به نزد عارفان اهل بینش
جهان آئینه وجه خدایست
هوش مصنوعی: در نظر عارفان آگاه، دنیا همچون آینه‌ای است که reflektor چهره خداوند را نشان می‌دهد.
ز هستی هر که گردد نیست در راه
بحق او را بقای بی فنایست
هوش مصنوعی: هر کس که از وجود خود فاصله بگیرد و به راه حقیقت قدم بگذارد، زندگی جاودانه‌ای بدون زوال خواهد داشت.
نقاب زلف بر رخسار چون ماه
عجایب فتنه و محکم بلایست
هوش مصنوعی: زلف‌های او بر چهره‌اش مانند ماه زیبایی دارد و این معشوقه‌ی دلربا با فریبندگی و جذابیتش، زندگی را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد.
همه ذرات عالم را بمعنی
اگر داند وگر نه رو بمایست
هوش مصنوعی: تمام ذرات جهان را باید بشناسد، حتی اگر این شناخت را داشته باشد یا نداشته باشد، باید به آن توجه کند.
هر آن طالب که طالب رهبرش شد
یقین می دان که دردش را دوایست
هوش مصنوعی: هر کس که به دنبال راهنمایی و رهبری است، به خوبی می‌داند که دردی که دارد، درمان و چاره‌ای نیز برای آن هست.
دل و جان اسیری را ز دردت
بحمدالله که صد نور و صفایست
هوش مصنوعی: دل و جان یک اسیر به خاطر درد تو، به لطف خدا، پر از نور و صفاست.