شمارهٔ ۴۴
میرسد هر دم بعاشق صد جفا
گوئیا از عشق می بارد بلا
چاره عاشق چه میداند طبیب
درد عشقش هست درد بی دوا
سرفرو نارد بوصلم آن صنم
کی کند شه هم نشینی با گدا
از بلا یک دم نمی یابم امان
تا شدم در دست عشقش مبتلا
دست ما و دامن آن سنگدل
گرکند جور و جفا و گر وفا
این صدا از عشق می آید بگوش
گر تو جویای وصالی شو فنا
هرکه شد در عاشقی بی برگ و ساز
او ز ساز وصل یابد صد نوا
شادمان گردی بدیدارش اگر
میکنی در راه جانان جان فدا
غره نازست فارغ از نیاز
زان اسیری نیست پروایش بما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
میرسد هر دم بعاشق صد جفا
گوئیا از عشق می بارد بلا
هوش مصنوعی: هر لحظه بر عاشق، آزار و اذیتی میرسد، گویی که از عشق، مشکلات و مصیبتها نازل میشود.
چاره عاشق چه میداند طبیب
درد عشقش هست درد بی دوا
هوش مصنوعی: عاشق نمیداند که پزشک چه راه حلی برای درد عشقش دارد، زیرا این درد درمانی ندارد.
سرفرو نارد بوصلم آن صنم
کی کند شه هم نشینی با گدا
هوش مصنوعی: آن معشوق زیبا هرگز سرفرود نمیآورد به من، زیرا چگونه میتواند با فردی چون گدا همنشین شود؟
از بلا یک دم نمی یابم امان
تا شدم در دست عشقش مبتلا
هوش مصنوعی: من هیچگاه از بلا و مصیبت امان نمییابم تا زمانی که عاشق او شدهام.
دست ما و دامن آن سنگدل
گرکند جور و جفا و گر وفا
هوش مصنوعی: اگر ما دست به کار بدی بزنیم یا نیکی کنیم، هیچ کدام از اینها نباید بر دامن او سنگدل تأثیری بگذارد.
این صدا از عشق می آید بگوش
گر تو جویای وصالی شو فنا
هوش مصنوعی: این صدا از عشق ناشی میشود، اگر تو به دنبال پرستش و وصالی هستی، باید خود را از وجود مادی رها کنی.
هرکه شد در عاشقی بی برگ و ساز
او ز ساز وصل یابد صد نوا
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق بیتوجه و بیپناه شود، از پیوند محبت به بسیاری از لذتها و زیباییها دست مییابد.
شادمان گردی بدیدارش اگر
میکنی در راه جانان جان فدا
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در راه محبوب به دیدار معشوق بروی، شادمان و خوشحال خواهی شد، حتی اگر جان خود را فدای او کنی.
غره نازست فارغ از نیاز
زان اسیری نیست پروایش بما
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این صورت است: به فریب ناز و ظرافتی که دارد، خود را از نیازها آزاد میپندارد، اما در حقیقت، در این زیبایی و ناز، هیچ نشانی از آزادی و رهایی وجود ندارد.

اسیری لاهیجی