گنجور

شمارهٔ ۲۸

عارف اسرار پنهانیم ما
حاکم اقلیم عرفانیم ما
زاهد ار ما عقل و هشیاری مجو
کز شراب عشق مستانیم ما
ما گدایانیم لیکن تاج بخش
هم بملک فقر سلطانیم ما
بی می و شاهد چو نتوانیم بود
زان حریف بزم رندانیم ما
هم بمسجد فی صلوة دایمون
هم بدیر از باده نوشانیم ما
هم به بتخانه خدا را ساجدیم
هم بکعبه بت پرستانیم ما
ما چه میدانیم تلوین و گمان
صاحب تمکین و ایقانیم ما
هر دو عالم جان ما را لقمه ایست
تا بخوان عشق مهمانیم ما
نیست گشتم از خود و هستم بحق
در حقیقت باقی و فانیم ما
در فنا جان محو جانان شد ولی
در بقا بنگر که جانانیم ما
گاه مطلوبیم و گاهی طالبیم
گاه درد و گاه درمانیم ما
گرد خود پیوسته دوری میکنیم
مرکز و پرگار دورانیم ما
گه ملک گه جنم و گاهی پری
گاه حیوان گاه انسانیم ما
سر حال خود بگویم با تو فاش
بر سرایر پرده پوشانیم ما
تا اسیری عاشق و دیوانه شد
در جهان عشق دستانیم ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عارف اسرار پنهانیم ما
حاکم اقلیم عرفانیم ما
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که به رازهای درون آگاهیم و در دنیای عرفان و معنویت، سرآمد و پیشرو هستیم.
زاهد ار ما عقل و هشیاری مجو
کز شراب عشق مستانیم ما
هوش مصنوعی: ای زاهد، در ما دنبال عقل و هشیاری نباش، زیرا ما از شراب عشق سرمست و شادابیم.
ما گدایانیم لیکن تاج بخش
هم بملک فقر سلطانیم ما
هوش مصنوعی: ما به عنوان گدایان زندگی می‌کنیم، اما در دنیای فقر، ما خود را به عنوان پادشاهانی می‌دانیم که دارای تاج و تخت هستیم.
بی می و شاهد چو نتوانیم بود
زان حریف بزم رندانیم ما
هوش مصنوعی: اگر نتوانیم در کنار می و معشوق باشیم، پس ما هم در جمع رندان و می‌نوشان خواهیم بود.
هم بمسجد فی صلوة دایمون
هم بدیر از باده نوشانیم ما
هوش مصنوعی: در جایی که در خانه خدا به عبادت مشغولیم و در معبد نیز با شادی و لذت از شراب می‌نوشیم.
هم به بتخانه خدا را ساجدیم
هم بکعبه بت پرستانیم ما
هوش مصنوعی: ما هم در معبد بت‌ها به خدا سجده می‌کنیم و هم در کعبه بت‌پرستان.
ما چه میدانیم تلوین و گمان
صاحب تمکین و ایقانیم ما
هوش مصنوعی: ما چه می‌دانیم که تغییر و تردید چگونه است، ما در حقیقت به یقین و قدرت خود آگاهیم.
هر دو عالم جان ما را لقمه ایست
تا بخوان عشق مهمانیم ما
هوش مصنوعی: تمامی دنیا و هستی، همچون لقمه‌ای است که جان ما را تغذیه می‌کند و ما در این میان مهمان عشق هستیم.
نیست گشتم از خود و هستم بحق
در حقیقت باقی و فانیم ما
هوش مصنوعی: من از خود بی‌خود شده‌ام و در حقیقت وجود دارم؛ در واقع، من فناپذیر هستم و آنچه که باقی است، حقیقت است.
در فنا جان محو جانان شد ولی
در بقا بنگر که جانانیم ما
هوش مصنوعی: در گذر از مرگ و فنا، روح به عشق معشوق خود پیوسته است، اما در جاودانگی، باید توجه کرد که خود ما نیز معشوق هستیم.
گاه مطلوبیم و گاهی طالبیم
گاه درد و گاه درمانیم ما
هوش مصنوعی: گاهی ما خواسته‌ایم و گاهی خواهان چیزی هستیم؛ گاهی در رنج هستیم و گاهی به دنبال آرامش و درمان دردهایمان.
گرد خود پیوسته دوری میکنیم
مرکز و پرگار دورانیم ما
هوش مصنوعی: ما دائماً از مرکز خود دور می‌شویم و مثل پرگاری که در حال چرخیدن است، به دور خود می‌گردیم.
گه ملک گه جنم و گاهی پری
گاه حیوان گاه انسانیم ما
هوش مصنوعی: ما در هر زمانی تجلی‌گر صورت‌های مختلف هستیم؛ گاهی به شکل ملائک، گاهی به صورت جنیان، گاهی مانند پری‌ها، و گاهی در قالب حیوانات یا انسان‌ها ظاهر می‌شویم.
سر حال خود بگویم با تو فاش
بر سرایر پرده پوشانیم ما
هوش مصنوعی: من به روشنی با تو صحبت می‌کنم و به راحتی از رازهایمان پرده برمی‌دارم.
تا اسیری عاشق و دیوانه شد
در جهان عشق دستانیم ما
هوش مصنوعی: تا وقتی که کسی در عشق به حجاب و دیوانگی رسیده، ما نیز به عشق و تحصیل آن مشغولیم.