شمارهٔ ۲۷
تا جان ما گذشت ازین قیل و قالها
دل را به یاد روی تو ذوقست و حالها
تا شسته شد ز لوح دلم نقش غیر دوست
جان مرا به اوست مدام این وصالها
تا کردهام به حسن تو تشبیه ماه و خور
دارم ز روی تو همهدم انفعالها
تا آفتاب روی تو دیدم در اوج حسن
دیگر ندید کوکب بختم و بالها
اهل گمان که بهره ندارند از یقین
دارند در ره تو عجایب خیالها
در بزم وصل تو چو دلم شاد و خرمست
جانم رهید از غم هجر و ملالها
حسنی چنین که دید، اسیری نمیتوان
گفتن بیان شمه آن ماه و سالها
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا جان ما گذشت ازین قیل و قالها
دل را به یاد روی تو ذوقست و حالها
هوش مصنوعی: تا زمانی که ما از این شلوغیها و سر و صداها عبور کنیم، دلمان همچنان به یاد چهرهات شاد و خوشحال است.
تا شسته شد ز لوح دلم نقش غیر دوست
جان مرا به اوست مدام این وصالها
هوش مصنوعی: دل من از نقشهای دیگر پاک شده و تنها محبت دوست در آن باقی مانده است. جان من همیشه به او وابسته است و این پیوندهای عاشقانه همیشگیاند.
تا کردهام به حسن تو تشبیه ماه و خور
دارم ز روی تو همهدم انفعالها
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که زیبایی تو را به ماه و خورشید تشبیه کردهام، باز هم از چهره تو تأثیر میپذیرم و نمیتوانم از زیباییات غافل شوم.
تا آفتاب روی تو دیدم در اوج حسن
دیگر ندید کوکب بختم و بالها
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی تو را در اوج تماشای آفتاب دیدم، دیگر هیچ ستارهای را که نشان از بخت من داشته باشد، ندیدم و بالهایم را فراموش کردم.
اهل گمان که بهره ندارند از یقین
دارند در ره تو عجایب خیالها
هوش مصنوعی: افرادی که به گمان و خیال خود اهمیت میدهند، از حقیقت و قطعیت بیبهرهاند. در مسیر تو، شگفتیهای بسیاری از تصورات و خیالات وجود دارد.
در بزم وصل تو چو دلم شاد و خرمست
جانم رهید از غم هجر و ملالها
هوش مصنوعی: در جشن دیدار تو، دل من شاد و خوشحال است و جانم از غم دوری و ناراحتیها آزاد شده است.
حسنی چنین که دید، اسیری نمیتوان
گفتن بیان شمه آن ماه و سالها
هوش مصنوعی: حسنی به زیبایی و کمالی دست یافته که هیچ اسیری نمیتواند توصیفش کند، مانند توصیف چهره آن ماه و سالهای گذشته.

اسیری لاهیجی