شمارهٔ ۲۶
جانا ز چین زلف گشا پیچوتابها
تا تابد از رخت به دلم آفتابها
تا حسن جانفروز تو بینند عاشقان
بردار یکدم از رخ خود این نقابها
هرکس که در بهشت وصال تو ره نیافت
دایم کشد به دوزخ فرقت عذابها
دایم به دوست رویبهرو خوش نشستهایم
داریم در میانه سؤال و جوابها
یارست در لباس دو عالم عیان شده
این نقش غیر چیست به رویش قبابها
سر دو کون از دل صافی خود بخوان
جانا چه حاجتست ترا با کتابها
آزادگی مجوی اسیری ز ما که هست
از زلف او به گردن جانم طنابها
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جانا ز چین زلف گشا پیچوتابها
تا تابد از رخت به دلم آفتابها
هوش مصنوعی: ای جانا، زلف خود را باز کن تا روشنایی چهرهات به دلم بتابد.
تا حسن جانفروز تو بینند عاشقان
بردار یکدم از رخ خود این نقابها
هوش مصنوعی: عاشقان برای دیدن زیبایی جانافزا و دلانگیز تو، لحظهای نقش و نگارهایی که بر چهرهات است را کنار بزن.
هرکس که در بهشت وصال تو ره نیافت
دایم کشد به دوزخ فرقت عذابها
هوش مصنوعی: هر کسی که نتواند به وصالت در بهشت برسد، همیشه در عذاب جدایی مانند دوزخی خواهد بود.
دایم به دوست رویبهرو خوش نشستهایم
داریم در میانه سؤال و جوابها
هوش مصنوعی: ما همیشه در محفل دوستی با هم خوشحال و سرزنده هستیم و در حال تبادل سوال و جواب هستیم.
یارست در لباس دو عالم عیان شده
این نقش غیر چیست به رویش قبابها
هوش مصنوعی: دوست در دنیای مادی و معنوی خود جلوهگری میکند و این تصویر زیبا که از او میبینیم، نشاندهنده تفاوتی است که در ظاهرش دیده میشود.
سر دو کون از دل صافی خود بخوان
جانا چه حاجتست ترا با کتابها
هوش مصنوعی: از دل پاک خود، ای جان، به رازها و معانی زندگی توجه کن، چه نیازی به خواندن کتابها داری؟
آزادگی مجوی اسیری ز ما که هست
از زلف او به گردن جانم طنابها
هوش مصنوعی: آزادگی را نپرسید، چرا که من به زلف او که مثل طناب بر گردن جانم است، اسیرم.