گنجور

شمارهٔ ۲۴۲

آن هادی ره روان کجا شد
وان سرور عارفان کجا شد
آن مطلب طالبان صادق
وان مونس عاشقان کجا شد
آن حجت حق و رهبر خلق
وان ملجاء سالکان کجا شد
آن مرکز دور چرخ و انجم
وان مقصد کن فکان کجا شد
آن غوث جهان و قطب آفاق
وان نادره جهان کجا شد
والی ولایت یقین کو
سلطان محققان کجا شد
عنقا صفتش نشان نیابم
آن طایر بی نشان کجا شد
او جان جهان بد و جهان تن
تن هست بگو که جان کجا شد
او بود مدار سر دایر
از دایره زمان کجا شد
سر دوجهان برش عیان بود
آن عارف غیب دان کجا شد
دامن ز غبار ما اسیری
افشاند چو جان روان کجاشد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن هادی ره روان کجا شد
وان سرور عارفان کجا شد
هوش مصنوعی: کجا رفت آن راهنمایی که ما را به مسیر درست هدایت می‌کرد و کجا رفت آن خوشی که عارفان از آن بهره‌مند بودند؟
آن مطلب طالبان صادق
وان مونس عاشقان کجا شد
هوش مصنوعی: کجا رفت آن موضوعی که حقیقت‌جویان به دنبالش بودند و آن همدمی که عاشقان را شاد می‌کرد؟
آن حجت حق و رهبر خلق
وان ملجاء سالکان کجا شد
هوش مصنوعی: آن پیشوای حق و راهنمای مردم، و آن پناهگاه جویندگان حقیقت، کجا رفت؟
آن مرکز دور چرخ و انجم
وان مقصد کن فکان کجا شد
هوش مصنوعی: آن مرکز که همه چیز دور آن می‌چرخد و ستاره‌ها به آن جا می‌روند، کجا رفت؟
آن غوث جهان و قطب آفاق
وان نادره جهان کجا شد
هوش مصنوعی: آن مددکار بزرگ جهانی و آن مرکز وجود که یکتای روزگار بود، کجا رفت؟
والی ولایت یقین کو
سلطان محققان کجا شد
هوش مصنوعی: والی ولایت یقین، که مانند یک پادشاه در دنیای حقیقت‌ها و واقعیت‌ها به شمار می‌رود، کجا رفته است؟
عنقا صفتش نشان نیابم
آن طایر بی نشان کجا شد
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم نشانی از آن پرنده‌ی عجیب و رویایی پیدا کنم، پرنده‌ای که هیچ نشانه و ردپایی ندارد.
او جان جهان بد و جهان تن
تن هست بگو که جان کجا شد
هوش مصنوعی: او روح و جان جهان است و بدن مادی تنها نمادی از وجود اوست. حالا بگو که این روح و جان کجا رفته است؟
او بود مدار سر دایر
از دایره زمان کجا شد
هوش مصنوعی: او مرکز زندگی و هستی در تمام دوران‌ها بود، حالا کجا رفته است؟
سر دوجهان برش عیان بود
آن عارف غیب دان کجا شد
هوش مصنوعی: آشکار بود که آن عارف دانای عالم غیب کجا رفته است و چه بر سر دو جهان آمده.
دامن ز غبار ما اسیری
افشاند چو جان روان کجاشد
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به این موضوع اشاره می‌کند که اسیری که در دام غبار ما قرار گرفته، مانند جان که از تن جدا می‌شود، به کجا رفته است. به عبارتی، او از حالتی که در آن گرفتار شده، پرسش می‌کند و به نوعی حسرت یا غم جدایی را بیان می‌کند.