گنجور

شمارهٔ ۲۴۱

ای بت عشوه‌ساز من بی‌تو به سر نمی‌شود
دلبر جان‌نواز من بی‌تو به سر نمی‌شود
حاصل روزگار من مونس و غمگسار من
همدم جان زار من بی‌تو به سر نمی‌شود
باده تویی و جام من نور تویی ظلام من
شخص تویی و نام من بی‌تو به سر نمی‌شود
گر تو بلای جان شوی، دل ببری نهان شوی
مونس دیگران شوی، بی‌تو به سر نمی‌شود
فتنه عاشقان تویی، آفت بیدلان تویی
شور جهانیان تویی، بی‌تو به سر نمی‌شود
درد دهی دعا کنم، جور کنی وفا کنم
جنگ کنی صفا کنم، بی‌تو به سر نمی‌شود
گرچه شوی تو کینه ور، ور نکنی به من نظر
یا که برانیم ز در، بی‌تو به سر نمی‌شود
گر بدهی مراد من ور ندهی تو داد من
ور نکنی تو یاد من، بی‌تو به سر نمی‌شود
گر تو اسیریم کنی، تیغ جفا به من زنی
محو کنی ز من منی، بی‌تو به سر نمی‌شود

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بت عشوه‌ساز من بی‌تو به سر نمی‌شود
دلبر جان‌نواز من بی‌تو به سر نمی‌شود
هوش مصنوعی: ای محبوب جذاب من، زندگی بدون تو برایم ممکن نیست. ای دلدار نوازش‌گر من، دوری از تو برایم غیرقابل تحمل است.
حاصل روزگار من مونس و غمگسار من
همدم جان زار من بی‌تو به سر نمی‌شود
هوش مصنوعی: حاصل زندگی من، دوستی و یار من، همدمی برای دل غمگین من است؛ بدون تو، روزگار نمی‌گذرد.
باده تویی و جام من نور تویی ظلام من
شخص تویی و نام من بی‌تو به سر نمی‌شود
هوش مصنوعی: تو خود مایه شادی و خوشی منی و من همچون جامی هستم که پر از محبت توست. تو مانند نوری هستی که تاریکی را می‌زداید و وجود من به خاطر تو معنا و ارزش می‌یابد. بدون تو زندگی برای من امکان‌پذیر نیست و همه چیز غیرممکن به نظر می‌رسد.
گر تو بلای جان شوی، دل ببری نهان شوی
مونس دیگران شوی، بی‌تو به سر نمی‌شود
هوش مصنوعی: اگر تو برای من درد و مصیبت شوی و به دل من بتازی، در حالی که خود را پنهان کنی، می‌شوی همراه و یاد دیگران. ولی بدون تو، زندگی برایم غیر ممکن است.
فتنه عاشقان تویی، آفت بیدلان تویی
شور جهانیان تویی، بی‌تو به سر نمی‌شود
هوش مصنوعی: عاشقان تو را فتنه‌ای می‌دانند و بیدلان از تو آسیب می‌بینند. تو هستی که جهان سرشار از شور و شوق را به‌وجود می‌آوری و بدون تو زندگی ممکن نیست.
درد دهی دعا کنم، جور کنی وفا کنم
جنگ کنی صفا کنم، بی‌تو به سر نمی‌شود
هوش مصنوعی: اگر به من درد و رنجی بدهی، دعا می‌کنم؛ اگر در رفتارم سختی ایجاد کنی، سعی می‌کنم وفادار بمانم. اگر با من بجنگی، تلاش می‌کنم تا با تو به آرامش برسم. بدون تو زندگی برایم ممکن نیست.
گرچه شوی تو کینه ور، ور نکنی به من نظر
یا که برانیم ز در، بی‌تو به سر نمی‌شود
هوش مصنوعی: اگرچه تو دشمنی را در دل داشته باشی و به من توجه نکنی، یا حتی اگر ما را از در بیرون کنی، بدون تو زندگی برایم ممکن نیست.
گر بدهی مراد من ور ندهی تو داد من
ور نکنی تو یاد من، بی‌تو به سر نمی‌شود
هوش مصنوعی: اگر خواسته‌ام را برآورده کنی یا برآورده نکنی، اگر مرا فراموش کنی یا نه، بدون تو نمی‌توانم زندگی کنم.
گر تو اسیریم کنی، تیغ جفا به من زنی
محو کنی ز من منی، بی‌تو به سر نمی‌شود
هوش مصنوعی: اگر تو مرا به بند کشی و با ظلم و ستم خود مرا آزار دهی، نمی‌توانی وجود مرا از بین ببری، زیرا بدون تو نمی‌توانم به زندگی ادامه دهم.