گنجور

شمارهٔ ۲۳۷

ساقیا می ده که هشیارم کند
مستیش زین خواب بیدارم کند
زان میی کارد خمارش نیستی
فارغ از هستی و پندارم کند
در صفای او نماید روی یار
صاف و پاک از زنگ اغیارم کند
زان شرابی ده که شادی آورد
وز غم کونین بیزارم کند
شد پیاپی جام ما در دایره
تا که سرگردان چو پرگارم کند
مست و بیخود سازدم منصور وار
چون همی خواهد که بردارم کند
جرعه زان می اسیری گو بنوش
تا چو مولانا و عطارم کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقیا می ده که هشیارم کند
مستیش زین خواب بیدارم کند
هوش مصنوعی: ای ساقی، لطفاً شراب را به من بده که مرا هوشیار کند و از این خواب غفلت بیدارم سازد.
زان میی کارد خمارش نیستی
فارغ از هستی و پندارم کند
هوش مصنوعی: از آن می که او را مست کرده، دیگر از وجود و اندیشه‌ام بی‌خبرم.
در صفای او نماید روی یار
صاف و پاک از زنگ اغیارم کند
هوش مصنوعی: در زیبایی او، چهره محبوبم به وضوح و با خلوص دیده می‌شود و از کدورت‌های دیگران دور است.
زان شرابی ده که شادی آورد
وز غم کونین بیزارم کند
هوش مصنوعی: از آن نوشیدنی یعنی شراب بنوش که شادی به ارمغان بیاورد و مرا از غم‌های این جهان رها کند.
شد پیاپی جام ما در دایره
تا که سرگردان چو پرگارم کند
هوش مصنوعی: جام ما به طور مداوم در حال چرخش است و من مانند یک پرگار سرگردان شده‌ام.
مست و بیخود سازدم منصور وار
چون همی خواهد که بردارم کند
هوش مصنوعی: من از شدت شوق و عشق به حالتی مست و بی‌خود درآمدم، مانند منصور که می‌خواست خود را فدا کند.
جرعه زان می اسیری گو بنوش
تا چو مولانا و عطارم کند
هوش مصنوعی: نوشیدن از آن شراب موجب می‌شود که تو هم مانند مولانا و عطار به وصال حقیقت و عشق دست یابی.