گنجور

شمارهٔ ۲۳۲

تا به فن دلربایی آن صنم استاد شد
خانه صبرم ز عشقش سخت بی بنیاد شد
وه چه بی رحم است آن عیار شوخ بیوفا
کز جفا و جور او عالم پر از فریاد شد
در غم هجران او بگذشت عمر من دریغ
خود نمی دانم ز وصلش کی بخواهم شادشد
از هوای روی جانان آتشی در جان ماست
عاقبت زین سوز خواهد خاک من بربادشد
چشم شوخش خون مردم را بفتوی که ریخت؟
یارب این خونخوار کافر کیش چون جلاد شد
داد کز ما شد جدا بی جرم یار مهربان
برمن از طعن رقیبان این همه بیداد شد
ناله زار اسیری هیچ تأثیری نکرد
در دل سختش که گویی مرمر و فولاد شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا به فن دلربایی آن صنم استاد شد
خانه صبرم ز عشقش سخت بی بنیاد شد
هوش مصنوعی: صبر من به خاطر عشق آن معشوق به شدت متزلزل و بی‌پایه شده است، زیرا او در هنر دلربایی استاد شده است.
وه چه بی رحم است آن عیار شوخ بیوفا
کز جفا و جور او عالم پر از فریاد شد
هوش مصنوعی: عشقی که بی‌رحم و بی‌وفا است، باعث شده که دنیا پر از ناله و فریاد شود.
در غم هجران او بگذشت عمر من دریغ
خود نمی دانم ز وصلش کی بخواهم شادشد
هوش مصنوعی: عمر من در اندوه جدایی او سپری شده و افسوس که نمی‌دانم چه زمانی از وصل او شاد خواهیم شد.
از هوای روی جانان آتشی در جان ماست
عاقبت زین سوز خواهد خاک من بربادشد
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی چهره محبوب، آتشی در دل ما به وجود آورده است. در نهایت، این شعله‌ی سوزان ممکن است باعث نابودی و از بین رفتن هستی‌ام شود.
چشم شوخش خون مردم را بفتوی که ریخت؟
یارب این خونخوار کافر کیش چون جلاد شد
هوش مصنوعی: آیا می‌توانی بگویی که چرا چشم این شخص خون مردم را به تماشا گذاشته؟ ای خدا، این آدم بی‌رحم و کافر چطور به این حد از ظلم و ستم رسیده است؟
داد کز ما شد جدا بی جرم یار مهربان
برمن از طعن رقیبان این همه بیداد شد
هوش مصنوعی: یاری که بی‌دلیل از ما دور شد، باعث شده که من به خاطر سخنان نیش‌دار حسودان دچار این همه بی‌عدالتی بشوم.
ناله زار اسیری هیچ تأثیری نکرد
در دل سختش که گویی مرمر و فولاد شد
هوش مصنوعی: زاری و شیون یک اسیر نتوانست در دل سنگی و بی‌احساس او تأثیر بگذارد؛ گویی دلش به سختی مرمر و فولاد شده بود.