گنجور

شمارهٔ ۲۳

بردار ای صبا ز جمالش نقاب را
گو بنگرید آن رخ چون آفتاب را
چون دیده تاب دیدن حسن رخش نداشت
برروی خود فکند ازین رو نقاب را
ساقی بیار باده بمخمور عشق ده
بشکن خمار عاشق مست و خراب را
ای پیر میکده در میخانه باز کن
مست مدام ساز همه شیخ و شاب را
بر بحر هستی تو جهان غیر موج نیست
عارف بغیر بحر چگوید حباب را؟
عمری بعشق روی تو نغنود دیده هیچ
با چشم عاشق تو چه کارست خواب را؟
نزد اسیری دوزخ محض و عذاب دان
بی روی دوست جنت عدن و ثواب را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بردار ای صبا ز جمالش نقاب را
گو بنگرید آن رخ چون آفتاب را
هوش مصنوعی: ای نسیم، پرده را از زیبایی او کنار بزن تا همه بتوانند آن چهره را مانند آفتاب مشاهده کنند.
چون دیده تاب دیدن حسن رخش نداشت
برروی خود فکند ازین رو نقاب را
هوش مصنوعی: چون چشمانش قدرت دیدن زیبایی صورتش را نداشت، به همین دلیل نقابی را بر روی چهره‌اش انداخت.
ساقی بیار باده بمخمور عشق ده
بشکن خمار عاشق مست و خراب را
هوش مصنوعی: ای ساقی، برایم شرابی بیاور که مرا در عشق غرق کند و حال خراب عاشق مست و سرخوش را بشکند.
ای پیر میکده در میخانه باز کن
مست مدام ساز همه شیخ و شاب را
هوش مصنوعی: ای پیره غار، درهای میخانه را بگشایید و برای همهٔ جوانان و سالخوردگان، همواره نوشیدنی فراهم کن.
بر بحر هستی تو جهان غیر موج نیست
عارف بغیر بحر چگوید حباب را؟
هوش مصنوعی: در این جهان که همه چیز در جریان و تغییر است، هیچ چیز جز موج وجود ندارد. عارف واقعی به جز دریا نمی‌تواند در مورد حباب صحبت کند، زیرا تنها با فهم عمق دریاست که می‌تواند به طبیعت واقعی حباب پی ببرد.
عمری بعشق روی تو نغنود دیده هیچ
با چشم عاشق تو چه کارست خواب را؟
هوش مصنوعی: عمر طولانی را به عشق تو گذراندم و هرگز از تماشای زیبایی‌ات سیر نشده‌ام. حالا با چشمان عاشق چه باید بکنم وقتی خواب برایم معنایی ندارد؟
نزد اسیری دوزخ محض و عذاب دان
بی روی دوست جنت عدن و ثواب را
هوش مصنوعی: برای یک زندانی که در عذاب دوزخ به سر می‌برد، زندگی بدون وجود دوستش، همانند عذابی شدید است. برعکس، وجود دوستش می‌تواند او را به بهشت و ثواب برساند.