گنجور

شمارهٔ ۲۲۸

جهان رانور رویت روشنی داد
ز قید ظلمت او را کرد آزاد
به نور روی تو بیناست چشمم
چنین بودست و تا بادا چنین باد
بجستم داد دل از وصل جانان
هزاران داد جان از داد دل داد
غم عشق است درمان دل من
مبادا جان عاشق بی غمت شاد
وجودم در ازل استاد دانا
به عشق و درد و غم بنیاد بنهاد
شراب عشق را در کام جان ریخت
خراب آباد جانم زان شد آباد
بدرد و محنت و غم رفت عمرم
همانا مادرم بهر همین زاد
ز شوقت حال من سوز است و زاری
نیاوردی دمی از حال من یاد
اسیری سوخت آخر ز آتش شوق
غم عشق تو خاکش داد برباد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جهان رانور رویت روشنی داد
ز قید ظلمت او را کرد آزاد
هوش مصنوعی: جهان به خاطر نور چهره‌ات پر از روشنی شده و از بند تاریکی‌ها رهایی یافته است.
به نور روی تو بیناست چشمم
چنین بودست و تا بادا چنین باد
هوش مصنوعی: چشم من به نور چهره تو روشن است و امیدوارم همیشه اینگونه بماند.
بجستم داد دل از وصل جانان
هزاران داد جان از داد دل داد
هوش مصنوعی: من در جستجوی محبوبم هستم و از عشق او به هزاران شکل جانم را داده‌ام.
غم عشق است درمان دل من
مبادا جان عاشق بی غمت شاد
هوش مصنوعی: غم عشق، دلیل آرامش دل من است. نگذار که جان عاشق بدون تو شاد باشد.
وجودم در ازل استاد دانا
به عشق و درد و غم بنیاد بنهاد
هوش مصنوعی: وجود من از ابتدا توسط یک استاد آگاه به عشق و درد و غم ساخته شده است.
شراب عشق را در کام جان ریخت
خراب آباد جانم زان شد آباد
هوش مصنوعی: عشق مانند شرابی است که در وجود من ریخته شده و به همین دلیل زندگی‌ام به سرزمین آباد و سرسبز تبدیل شده است.
بدرد و محنت و غم رفت عمرم
همانا مادرم بهر همین زاد
هوش مصنوعی: عمر من در رنج و سختی و اندوه گذشت و مادرم به همین دلیل مرا به دنیا آورد.
ز شوقت حال من سوز است و زاری
نیاوردی دمی از حال من یاد
هوش مصنوعی: از عشق تو من در درد و رنج هستم و حتی یک لحظه هم از وضعیت من یادی نکردی.
اسیری سوخت آخر ز آتش شوق
غم عشق تو خاکش داد برباد
هوش مصنوعی: عشقی که در دل داشتم، مرا چنان سوزاند که در آخر به رمادی در برابر غم تو تبدیل شدم.