شمارهٔ ۲۲۴
مقصود ز عمرم همه سوزست و غم و درد
شادم که غم عشق تو ما را بسرآورد
هر عاشق بیدل که شود کشته بعشقش
نامرد بود هرکه نگوید که توئی مرد
درمان دل از هرکه بجستیم همی گفت
دردی بطلب گر تو دوا می طلبی درد
از آتش عشق است دلا سوزش جانها
گرمی مطلب از نفس زاهد دم سرد
دی پیر خرابات چه خوش گفت بسالک
گر شاهد ما می طلبی در پی ما گرد
عمری بگلستان جهان گشتم و هرگز
در نازکی و لطف ندیدم چو رخت ورد
واله شده در پرتو انوار جمالش
دیگر بجهان نیست اسیری چوتو یک فرد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مقصود ز عمرم همه سوزست و غم و درد
شادم که غم عشق تو ما را بسرآورد
هوش مصنوعی: هدف اصلی زندگی من، تنها سوز و اندوه و درد است و با این حال، خوشحالم که غم عشق تو ما را تحت تأثیر قرار داد.
هر عاشق بیدل که شود کشته بعشقش
نامرد بود هرکه نگوید که توئی مرد
هوش مصنوعی: هر عاشق دلی که به خاطر عشقش جان میسپارد، ناومید و بیاراده است. هیچکس نمیتواند بگوید که تو ای دلدار، مردانه و شجاع نیستی.
درمان دل از هرکه بجستیم همی گفت
دردی بطلب گر تو دوا می طلبی درد
هوش مصنوعی: هرکس را که برای درمان دل خود پیدا کردیم، به ما گفت که اگر به دنبال دوا هستی، باید درد را نیز بپذیری.
از آتش عشق است دلا سوزش جانها
گرمی مطلب از نفس زاهد دم سرد
هوش مصنوعی: آتش عشق باعث سوزش جانها میشود، در حالی که زاهدان با نفس سرد خود، حرارت موضوعات را کم میکنند.
دی پیر خرابات چه خوش گفت بسالک
گر شاهد ما می طلبی در پی ما گرد
هوش مصنوعی: پیر خرابات به سالک میگوید: اگر میخواهی شاهد را پیدا کنی، باید در جستجوی ما باشی.
عمری بگلستان جهان گشتم و هرگز
در نازکی و لطف ندیدم چو رخت ورد
هوش مصنوعی: من عمری در دنیا به گردش پرداختم و هرگز زیبایی و لطافتی چون چهره تو ندیدم.
واله شده در پرتو انوار جمالش
دیگر بجهان نیست اسیری چوتو یک فرد
هوش مصنوعی: درخشش زیبایی او باعث شده که دلها به تپش بیفتند و دیگر هیچکس در این دنیا احساس اسیری نکند، چون او همچون یک فرد خاص و بینظیر است.