شمارهٔ ۲۲۳
عاشقان در آتش عشق تو خود را سوختند
تا کماهی سر عشق و عاشقی آموختند
آن زمان کز بهر هر کس خلعتی تعیین شد
برقد من جامه رندی از آن دم دوختند
سوخت یاد غیر و یادت مونس جانم بماند
در دلم تا آتش عشق ترا افروختند
چون ز زیر ابر عزت گشت تابان مهر ذات
در شعاع پرتوش ذرات عالم سوختند
چون اسیری پاکبازان برسر بازار عشق
هر دو عالم را بنقد وصل او بفروختند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشقان در آتش عشق تو خود را سوختند
تا کماهی سر عشق و عاشقی آموختند
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر عشق تو خود را در آتش عشق سوزاندند و از این راه مسائل عشق و عاشقی را یاد گرفتند.
آن زمان کز بهر هر کس خلعتی تعیین شد
برقد من جامه رندی از آن دم دوختند
هوش مصنوعی: زمانی که برای هر کسی لباس و جایگاهی مشخص شد، در آن لحظه برای من نیز لباسی از رندی و آزادی تهیه کردند.
سوخت یاد غیر و یادت مونس جانم بماند
در دلم تا آتش عشق ترا افروختند
هوش مصنوعی: عشق به غیر تو در دل من خاموش شد، ولی یاد تو همیشه در قلبم میماند تا آتش عشق تو را روشن کند.
چون ز زیر ابر عزت گشت تابان مهر ذات
در شعاع پرتوش ذرات عالم سوختند
هوش مصنوعی: هنگامی که خورشید وجود در پس ابر عزت نمایان شد، پرتوهایش به قدری درخشان بود که ذرات جهان به قدری تحت تاثیر قرار گرفتند که گویی سوختند.
چون اسیری پاکبازان برسر بازار عشق
هر دو عالم را بنقد وصل او بفروختند
هوش مصنوعی: در بازار عشق، اسیران دل به عشق و وفاداری خود توجه دارند و برای رسیدن به معشوق، همه چیز را به قیمت وصل او در اختیار میگذارند.