گنجور

شمارهٔ ۲۱۸

در هوای عشق بازم دل پرواز کرد
بار دیگر عاشقی جانم ز سر آغاز کرد
بر در او بس که بنشستم درآخر آن صنم
رحم کرد و آن در بسته برویم باز کرد
چون درون رفتم بخلوتخانه بزم شهود
وه چه دلداری که با من دلبر طناز کرد
چون ز نقش غیرخالی دید او لوح دلم
در سرای انس با خود جان ما دمساز کرد
هرکه از خلقان چو عنقا در جهان عزلت گزید
مرغ جانش در هوای لامکان پرواز کرد
هرکه بیند از همه عالم جمال روی او
در نهان و آشکارا با خودش همراز کرد
در جمال نوربخشش چون اسیری شد فنا
از بقای بی زوالش بانوا و ساز کرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در هوای عشق بازم دل پرواز کرد
بار دیگر عاشقی جانم ز سر آغاز کرد
هوش مصنوعی: دلم دوباره در فضای عشق پرواز کرد و عشق جدیدی در وجودم جوانه زد.
بر در او بس که بنشستم درآخر آن صنم
رحم کرد و آن در بسته برویم باز کرد
هوش مصنوعی: بر سر در او نشسته بودم و در نهایت آن معشوق به من رحم کرد و در بسته را به رویم گشود.
چون درون رفتم بخلوتخانه بزم شهود
وه چه دلداری که با من دلبر طناز کرد
هوش مصنوعی: وقتی به خلوت‌خانهٔ مشاهده وارد شدم، چه آرامشی داشت که محبوب دل‌فریب با من همراه شد و مرا تسلی داد.
چون ز نقش غیرخالی دید او لوح دلم
در سرای انس با خود جان ما دمساز کرد
هوش مصنوعی: زیرا که او وقتی لوح دل مرا از نقش غیر خالی دید، در فضای دوستی با خود، روح ما را همسو و همساز کرد.
هرکه از خلقان چو عنقا در جهان عزلت گزید
مرغ جانش در هوای لامکان پرواز کرد
هوش مصنوعی: هر کس که مانند پرنده‌ی افسانه‌ای عنقا، از مردم فاصله بگیرد و در گوشه‌ای زندگی کند، روحش به سوی دنیای نامحدود و آزاد پرواز می‌کند.
هرکه بیند از همه عالم جمال روی او
در نهان و آشکارا با خودش همراز کرد
هوش مصنوعی: هر کس که زیبایی چهره او را در عالم به صورت پنهان و پیدا ببیند، با خود به راز و نیاز می‌پردازد.
در جمال نوربخشش چون اسیری شد فنا
از بقای بی زوالش بانوا و ساز کرد
هوش مصنوعی: در زیبایی نوربخش او، کسی به اسیری درآمده و به فنا رفته است، زیرا بقای جاودانه‌اش، مانند آواز و ساز، دلکش و دلنواز است.