گنجور

شمارهٔ ۲۱۴

کاش آن شوخ جفا پیشه وفائی بکند
با من بیدل و آرام صفائی بکند
چون طبیب دل بیمار جهانست بتم
گو بیک بوسه مرا نیز دوائی بکند
چه شود گر دل بیمار مرا شاه جهان
از شراب لب جانبخش شفائی بکند
در ازل چونکه جفا لازم خوبی آمد
راضیم آن صنم ازجور و جفائی بکند
وصل دلدار اسیری بدعا خواه مدام
تا مگر حق زکرم فضل و عطائی بکند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کاش آن شوخ جفا پیشه وفائی بکند
با من بیدل و آرام صفائی بکند
هوش مصنوعی: ای کاش آن فرد بازیگوش و بی‌رحم، به من وفاداری نشان دهد و دل مرا با آرامش و صفا پر کند.
چون طبیب دل بیمار جهانست بتم
گو بیک بوسه مرا نیز دوائی بکند
هوش مصنوعی: چون پزشک دلهای بیمار در جهان است، بگو با یک بوسه، برای من نیز درمانی بیافریند.
چه شود گر دل بیمار مرا شاه جهان
از شراب لب جانبخش شفائی بکند
هوش مصنوعی: چه آسیبی دارد اگر شاه جهان با شراب دل‌نواز خود، دلی بیمار مثل من را شفا دهد؟
در ازل چونکه جفا لازم خوبی آمد
راضیم آن صنم ازجور و جفائی بکند
هوش مصنوعی: در آغاز، زمانی که بی‌مهری ضروری بود، من راضی هستم که آن دلبر از ظلم و بی‌محلی بگذراند.
وصل دلدار اسیری بدعا خواه مدام
تا مگر حق زکرم فضل و عطائی بکند
هوش مصنوعی: برای رسیدن به وصال محبوب، با دعا و درخواست مداوم سعی کن، شاید خداوند به واسطه‌ی ذکر و یاد تو، لطف و بخشش خود را نازل کند.