گنجور

شمارهٔ ۲۱۲

جان ما را میل دل جستن نشد
درد و غم در پیش وی گفتن نشد
وعده کرد امشب که آیم پیش تو
ز انتظارش امشبم خفتن نشد
عقل دوراندیش چندانی که کرد
جوی خون از دیده ها بستن نشد
بر امید آنکه یارم می کشد
در بدر گردیدم و کشتن نشد
خواست دل کز دام هجران بگسلد
عمر آخر گشت و زان جستن نشد
جانم ار دارد فراغ از هر دو کون
لیکن از عشق بتان رستن نشد
ای اسیری شکر کن کز عشق او
هرگزت یک لحظه برگشتن نشد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان ما را میل دل جستن نشد
درد و غم در پیش وی گفتن نشد
هوش مصنوعی: ما تلاش کردیم که دل‌خوشی‌ها و آرزوهایمان را پیدا کنیم، اما نتوانستیم از درد و غم‌های خود در برابر او سخن بگوییم.
وعده کرد امشب که آیم پیش تو
ز انتظارش امشبم خفتن نشد
هوش مصنوعی: او قول داده بود که امشب پیش من بیاید، اما به خاطر انتظارش نتوانستم بخوابم.
عقل دوراندیش چندانی که کرد
جوی خون از دیده ها بستن نشد
هوش مصنوعی: عقل فراوانی که به دوراندیشی معروف است، نتوانست اشک‌های مربوط به مصائب را پنهان کند.
بر امید آنکه یارم می کشد
در بدر گردیدم و کشتن نشد
هوش مصنوعی: به امید اینکه محبوبم مرا در دل night's به آغوش خواهد کشید، به دنبال او رفتم، اما همچنان که انتظار داشتم، خبری از عشق و وصال نبود.
خواست دل کز دام هجران بگسلد
عمر آخر گشت و زان جستن نشد
هوش مصنوعی: دل آرزو داشت که از دامن جدایی رهایی یابد، اما عمرش به پایان رسید و نتوانست از آن رهایی پیدا کند.
جانم ار دارد فراغ از هر دو کون
لیکن از عشق بتان رستن نشد
هوش مصنوعی: اگرچه جانم از هر دو جهان آزاد است، اما باز هم نتوانستم از عشق معشوقان رها شوم.
ای اسیری شکر کن کز عشق او
هرگزت یک لحظه برگشتن نشد
هوش مصنوعی: ای اسیر عشق، شکرگزار باش که به خاطر عشق او هیچ‌گاه فرصتی برای بازگشت به عقب پیدا نکردی.