گنجور

شمارهٔ ۲۱۱

چو نار هجر او جان میگدازد
زلال وصل کو تا دل نوازد
بخط عنبرین و خال مشکین
لباس دلبری را می طرازد
قبای دلبری و خوبی امروز
بقد همچو سروش می برازد
رباید گوی محبوبی ز خوبان
چو رخش حسن در میان بتازد
به گنج وصل او کی راه یابد
طلسم هستی هر کو در نبازد
کسی کو جان خود را باخت در عشق
میان عاشقان او سر فرازد
اسیری را بغیر از درد عشقش
بجان او دگر درمان نسازد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو نار هجر او جان میگدازد
زلال وصل کو تا دل نوازد
هوش مصنوعی: رنج دوری معشوق جان را می‌سوزاند، ولی عشق او مانند آبی زلال است که می‌تواند دل را تسکین دهد.
بخط عنبرین و خال مشکین
لباس دلبری را می طرازد
هوش مصنوعی: لباس زیبایی که از خطوط عطرینی و خال سیاه ساخته شده، جلوه‌ای دلربا دارد.
قبای دلبری و خوبی امروز
بقد همچو سروش می برازد
هوش مصنوعی: امروز زیبایی و دلربایی تو مانند سروش، به بهترین شکل جلوه‌گری می‌کند.
رباید گوی محبوبی ز خوبان
چو رخش حسن در میان بتازد
هوش مصنوعی: محبوبی که جاذبه‌اش نظیر خود را در زیبایی ندارد، مانند خرگوشی است که در میان زیبایی‌ها و معصومان می‌درخشد و همه را مجذوب خود می‌کند.
به گنج وصل او کی راه یابد
طلسم هستی هر کو در نبازد
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی تلاش و مبارزه نکند، نمی‌تواند به نعمت‌های الهی دست پیدا کند و به‌راحتی به اهداف و آرزوهایش نخواهد رسید.
کسی کو جان خود را باخت در عشق
میان عاشقان او سر فرازد
هوش مصنوعی: کسی که در عشق مجنونانه خود را فدای محبت کند، در دل عاشقان مقام و شخصیت ویژه‌ای پیدا می‌کند.
اسیری را بغیر از درد عشقش
بجان او دگر درمان نسازد
هوش مصنوعی: کسی که گرفتار عشق است، جز درد عشقش برایش هیچ درمانی وجود ندارد.