شمارهٔ ۲۰۱
حسن تو جلوه کرد و بعالم عیان شد
در جلوه جمال تو رویت نهان شد
آراست یار جلوه نام و نشان بخود
ناگه فکند رخت و دگر بی نشان شد
آئینه خواست یار که بیند جمال خویش
مرآت حسن دوست تمامی جهان شد
مهر جمالش ارچه ز ذرات ظاهر است
لیکن تمام حسن بانسان عیان شد
پیش از ظهور بود منزه ز جسم و جان
ظاهر چو گشت عین همه جسم و جان شد
معشوق و عاشق آینه عشق بوده اند
جز عشق نیست این که هم این و هم آن شد
در بزم وصل دوست اسیری چو راه یافت
در ملک عشق بین که چه صاحب قران شد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حسن تو جلوه کرد و بعالم عیان شد
در جلوه جمال تو رویت نهان شد
هوش مصنوعی: زیبایی تو به شکل آشکاری نمایان شد و در این جلوه جذابیت تو، چهرهات پنهان گشت.
آراست یار جلوه نام و نشان بخود
ناگه فکند رخت و دگر بی نشان شد
هوش مصنوعی: یار با زیبایی و نشانههایی که داشت جلوهگری میکرد، ناگهان لباس خود را کنار گذاشت و به یکباره بینشان و بیهویت شد.
آئینه خواست یار که بیند جمال خویش
مرآت حسن دوست تمامی جهان شد
هوش مصنوعی: دوست آرزو داشت که زیبایی خود را در آینه ببیند؛ اما در این میان، تمام زیباییهای دنیا به خاطر عشقش در برابرش نمایان شد.
مهر جمالش ارچه ز ذرات ظاهر است
لیکن تمام حسن بانسان عیان شد
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهاش اگرچه از جزئیات و ظاهر پیداست، اما تمام زیبایی در وجود انسان به وضوح نمایان شده است.
پیش از ظهور بود منزه ز جسم و جان
ظاهر چو گشت عین همه جسم و جان شد
هوش مصنوعی: پیش از آنکه پدیدهای ظاهر شود، وجودی پاک و خالص داشت که از هر نوع جسم و جان دور بود. اما وقتی که همه چیز به صورت جسم و جان در آمد، آن وجود خالص هم در همهی آنها نمایان شد.
معشوق و عاشق آینه عشق بوده اند
جز عشق نیست این که هم این و هم آن شد
هوش مصنوعی: عاشق و معشوق همیشه بازتابی از عشق هستند و هیچ چیز دیگری وجود ندارد جز عشق که باعث شده هر دو به هم متصل شوند.
در بزم وصل دوست اسیری چو راه یافت
در ملک عشق بین که چه صاحب قران شد
هوش مصنوعی: در جمع دوستان و در حضوری عاشقانه، وقتی اسیری به وصال دوست میرسد، میتواند زیباییهای عشق را ببیند و درک کند که چگونه زندگیاش تحت تأثیر حضور آن دوست قرار میگیرد.