گنجور

شمارهٔ ۲۰۰

زان پیشتر که کون و مکان را ظهور بود
در بزم وصل دوست دلم در حضور بود
ساقی چو داد باده به رندان می پرست
هر جرعه ز مشرب ما بحر نور بود
روزی که خلق مست می مختلف شدند
مستی جان ما ز شراب طهور بود
با روی جان فروز وقد دلربای تو
میلی بحور و جنت و طوبی قصور بود
حیران حسن یار چنانم که از ازل
از هست و نیست جان و دلم را نفور بود
عاشق براه عشق به تسلیم پا نهاد
ورنه خیال عشق تو از عقل دور بود
نام و نشان غیر اسیری بهردو کون
نگذاشت زانکه یار بغایت غیور بود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زان پیشتر که کون و مکان را ظهور بود
در بزم وصل دوست دلم در حضور بود
هوش مصنوعی: قبل از اینکه جهان و مکان شکل بگیرند، در جشن و شادی وصال دوست، دل من در حال حضور و آگاهی بود.
ساقی چو داد باده به رندان می پرست
هر جرعه ز مشرب ما بحر نور بود
هوش مصنوعی: مهماندار وقتی که نوشیدنی را به شراب‌نوشان می‌دهد، هر جرعه از این نوشیدنی به اندازه دریا پر از نور و روشنی است.
روزی که خلق مست می مختلف شدند
مستی جان ما ز شراب طهور بود
هوش مصنوعی: در روزی که مردم تحت تأثیر حال و هوای مختلف قرار گرفتند، حالت روحی ما ناشی از شراب پاک و ناب بود.
با روی جان فروز وقد دلربای تو
میلی بحور و جنت و طوبی قصور بود
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت چهره معشوق اشاره دارد و می‌گوید که چهره دلنشین و جذاب تو باعث می‌شود که به بهشت و نعمت‌های آن نیز هیچ تمایلی نداشته باشم. در واقع، زیبایی تو به قدری دلربا و فراتر از هر لذتی است که تمامی نعمت‌های دنیا و آخرت برایم بی‌اهمیت به نظر می‌رسند.
حیران حسن یار چنانم که از ازل
از هست و نیست جان و دلم را نفور بود
هوش مصنوعی: عاشق زیبایی یارم هستم به حدی که از آغاز وجود، روح و دل من از هر چیزی جز او دلزده بوده است.
عاشق براه عشق به تسلیم پا نهاد
ورنه خیال عشق تو از عقل دور بود
هوش مصنوعی: عاشق برای رسیدن به عشق، خود را تسلیم کرد. در غیر این صورت، تصور عشق تو از دید عقل خارج بود.
نام و نشان غیر اسیری بهردو کون
نگذاشت زانکه یار بغایت غیور بود
هوش مصنوعی: هیچ نشانی از غیرت و آزادی در جهان باقی نماند، زیرا محبوب من به شدت غیرت داشت.