گنجور

شمارهٔ ۱۸۹

یارم چو ز رخ نقاب بگشود
اسرار دو کون فاش بنمود
یار است عیان بصورت کون
این نقش جهان نمود بی بود
شد نقش دوئی خیال احول
چون غیر یکی نبود موجود
از ما نظری بوام بستان
وانگاه نگر بروی مقصود
هر ذره که در جهان هستی است
آئینه مهر روی او بود
مائی و توئی به اوست پیدا
پیوسته بهم شد آتش و دود
بگذر ز خود و بجو خدا را
زنهار مجو زیان بی سود
دارد خبری ز سوز عشقش
این ناله چنگ و بربط و عود
در بزم وصال او اسیری
از خویش فنا شد و بیاسود

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارم چو ز رخ نقاب بگشود
اسرار دو کون فاش بنمود
هوش مصنوعی: دوستم وقتی که پرده‌ی رو از چهره برداشته و به من نشان داد، رازهای جهان آشکار شد و برملا گردید.
یار است عیان بصورت کون
این نقش جهان نمود بی بود
هوش مصنوعی: دوست، به وضوح در این جهان حاضر است و تصویر این دنیا را به نمایش گذاشته است، بدون اینکه وجودی داشته باشد.
شد نقش دوئی خیال احول
چون غیر یکی نبود موجود
هوش مصنوعی: تصویر دوگانگی و جدایی از بین رفته است، زیرا هیچ چیز جز یکی وجود ندارد.
از ما نظری بوام بستان
وانگاه نگر بروی مقصود
هوش مصنوعی: از ما خواسته شده که نظری ارائه دهیم و بعد از آن به هدف اصلی نگاه کنیم.
هر ذره که در جهان هستی است
آئینه مهر روی او بود
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان وجود دارد، بازتابی از زیبایی و محبت اوست.
مائی و توئی به اوست پیدا
پیوسته بهم شد آتش و دود
هوش مصنوعی: ما و تو همیشه در هم آمیخته‌ایم، مانند آتش و دود که پیوسته به هم وابسته‌اند.
بگذر ز خود و بجو خدا را
زنهار مجو زیان بی سود
هوش مصنوعی: از خودت دور شو و به دنبال خدا باش، مراعات کن که هیچ زیانی از دنبال چیزهای بی‌فایده نداشته باشی.
دارد خبری ز سوز عشقش
این ناله چنگ و بربط و عود
هوش مصنوعی: این ناله‌هایی که از چنگ و بربط و عود بلند می‌شود، نشان‌دهنده‌ی احساسی عمیق و سوزناک از عشق اوست.
در بزم وصال او اسیری
از خویش فنا شد و بیاسود
هوش مصنوعی: در میهمانی حضور او، کسی که در عشقش گرفتار شده بود، به خاطر او از خود بی‌خود شد و آرامش یافت.