گنجور

شمارهٔ ۱۸۸

چون جمال دوست خود را جلوه داد
شورشی در جان مشتاقان فتاد
پر ز غوغا گشت آفاق جهان
تا که یاراز خانه پا بیرون نهاد
صد قیامت هر زمان شد آشکار
تا جمالش پرده از رخ برگشاد
حسن او در پرده چون خود را نمود
گشت ذرات جهان مست وداد
تا نقاب زلف از رخ برگرفت
جان عاشق گشت واصل بامراد
مابزلفش سرفرازی میکنیم
سایه اواز سرما کم مباد
با غم عشق و گدائی جان ما
سر فرو نارد بتاج کیقباد
دل بیاد روی جانان خرم است
با خیال وصل او جان است شاد
دایما جان اسیری در جهان
از غم عشق رخ او شادباد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون جمال دوست خود را جلوه داد
شورشی در جان مشتاقان فتاد
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی معشوق خود را به نمایش گذاشت، شور و شوقی در دل عاشقان بوجود آمد.
پر ز غوغا گشت آفاق جهان
تا که یاراز خانه پا بیرون نهاد
هوش مصنوعی: جهان به شدت پر از هیاهو و سر و صدای فراوان شد، زمانی که محبوب از خانه خارج شد.
صد قیامت هر زمان شد آشکار
تا جمالش پرده از رخ برگشاد
هوش مصنوعی: هر زمان که جلوه‌ای از زیبایی او نمایان می‌شود، همچون قیامت‌های فراوانی در نمایش است.
حسن او در پرده چون خود را نمود
گشت ذرات جهان مست وداد
هوش مصنوعی: زیبایی او وقتی که خود را نشان داد، باعث شد که تمام موجودات جهان در مستی و شگفتی فرو بروند.
تا نقاب زلف از رخ برگرفت
جان عاشق گشت واصل بامراد
هوش مصنوعی: هنگامی که پرچین مو از چهره کنار رفت، جان عاشق به آرزویش رسید و به مقصودش دست یافت.
مابزلفش سرفرازی میکنیم
سایه اواز سرما کم مباد
هوش مصنوعی: ما با زیبایی و افسون او افتخار می‌کنیم و امیدواریم که سایه‌اش همیشه بالای سر ما باشد و از سردی دور بمانیم.
با غم عشق و گدائی جان ما
سر فرو نارد بتاج کیقباد
هوش مصنوعی: با اندوه عشق و فقر، جان ما زیر بار فشار نمی‌رود، حتی اگر تاج کیقباد بر سر ما باشد.
دل بیاد روی جانان خرم است
با خیال وصل او جان است شاد
هوش مصنوعی: دل که به یاد محبوبش است، شاد و سرزنده است و با خیال وصال او، جان به زندگی می‌آید.
دایما جان اسیری در جهان
از غم عشق رخ او شادباد
هوش مصنوعی: همیشه جانم در بند غم عشق اوست، اما روح من خوشحال و شاداب است.