شمارهٔ ۱۸۷
چون از ازل نصیبه ما عشق یار بود
در عاشقی مگو که مرا اختیار بود
هر دم جمال تازه نماید بعاشقان
زان رو که جلوه های رخش بیشمار بود
مست مدام جام وصال حبیب را
باکار و بار دنیی و عقبی چه کار بود
تا بسته ام بعشق تو زنار بیخودی
مارانه کفر و دین ونه ناموس و عاربود
روزی که از شراب و ز ساغر نبود نام
جانم ز جام وصل تو مست و خمار بود
جایی که جمله خلق جهان غرق حیرتند
ما را بیار عشرت و بوس و کنار بود
کس را ز حالت تو اسیری خبر کجاست
ورنه بخاک پای تو سرها نثار بود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون از ازل نصیبه ما عشق یار بود
در عاشقی مگو که مرا اختیار بود
هوش مصنوعی: از آغاز، سرنوشت ما عشق یار بوده است؛ پس در مورد عاشقی، حرف نزنید که من خودم اختیاری در این زمینه ندارم.
هر دم جمال تازه نماید بعاشقان
زان رو که جلوه های رخش بیشمار بود
هوش مصنوعی: هر لحظه، زیبایی جدیدی خود را به عاشقان نشان میدهد، چون جلوههای چهرهاش بینهایت و فراوان است.
مست مدام جام وصال حبیب را
باکار و بار دنیی و عقبی چه کار بود
هوش مصنوعی: شخصی که همواره تحت تأثیر عشق و جذبه معشوق است، نیازی به مشغلههای دنیوی و امور آخرت ندارد. او در غرق شدن در این عشق، از دیگر مسائل زندگی غافل شده است.
تا بسته ام بعشق تو زنار بیخودی
مارانه کفر و دین ونه ناموس و عاربود
هوش مصنوعی: من به عشق تو همچون زنجیری از بیخودی بستهام که نه به کفر و دین فکر میکنم و نه به ناموس و وابستگی.
روزی که از شراب و ز ساغر نبود نام
جانم ز جام وصل تو مست و خمار بود
هوش مصنوعی: روزی که مستی و شلوغی ناشی از شراب و لیوان نبود، نام جانم از سرخوشی وصال تو پر شده بود و در حالتی شبیه به مستی و گنگی به سر میبردم.
جایی که جمله خلق جهان غرق حیرتند
ما را بیار عشرت و بوس و کنار بود
هوش مصنوعی: در جایی که تمام موجودات عالم در شگفتی غرق هستند، ما را به خوشی و لذت و بوسیدن و در آغوش گرفتن بیاور.
کس را ز حالت تو اسیری خبر کجاست
ورنه بخاک پای تو سرها نثار بود
هوش مصنوعی: هیچکس از حال اسارت تو باخبر نیست، وگرنه مردم به پای تو سر مینهند و فدای تو میشوند.