گنجور

شمارهٔ ۱۸۴

چون سوز عشقت پایان ندارد
زان درد عاشق درمان ندارد
هرکو نگردد در عشق کافر
در دین عاشق ایمان ندارد
گر خون عاشق بی جرم ریزد
در دین عشقش تاوان ندارد
آنرا که در سر سودای عشق است
گر سود دارد سامان ندارد
آنکو بعشقت جان در نبازد
عاشق نباشد او جان ندارد
گر دل نسازد جان را فدایش
جان گرچه دارد جانان ندارد
دلبر اسیری بسیار دیدم
گر حسن دارد احسان ندارد

اطلاعات

وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون سوز عشقت پایان ندارد
زان درد عاشق درمان ندارد
هوش مصنوعی: عشق تو همیشه ادامه دارد و از آن‌جا که این احساس بی‌پایان است، عاشق هیچ راهی برای درمان دردش ندارد.
هرکو نگردد در عشق کافر
در دین عاشق ایمان ندارد
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق دچار شک و تردید شود، در واقع به عشق واقعی ایمان ندارد.
گر خون عاشق بی جرم ریزد
در دین عشقش تاوان ندارد
هوش مصنوعی: اگر خون عاشق بی‌سبب بریزد، در مسیر عشقش هیچ مجازاتی ندارد.
آنرا که در سر سودای عشق است
گر سود دارد سامان ندارد
هوش مصنوعی: کسی که در دلش عشق را می‌پروراند، اگرچه ممکن است به نفعش باشد، باز هم هیچ‌گونه ثبات و آرامشی ندارد.
آنکو بعشقت جان در نبازد
عاشق نباشد او جان ندارد
هوش مصنوعی: کسی که جانش را برای عشق تو فدای نمی‌کند، عاشق نیست و در حقیقت جان ندارد.
گر دل نسازد جان را فدایش
جان گرچه دارد جانان ندارد
هوش مصنوعی: اگر دل نتواند عشق را بپذیرد، فدای جانش می‌شود، هرچند که وجود محبوب را داشته باشد، اما عشق واقعی را ندارد.
دلبر اسیری بسیار دیدم
گر حسن دارد احسان ندارد
هوش مصنوعی: من در زندگی بسیاری از زیبايی‌ها و دلبرانی را دیده‌ام، اما آنچه مهم است این است که همگی زیبایی دارند، اما اخلاق و محبت واقعی را از خود نشان نمی‌دهند.