بخش ۵۷ - اشارت به سخنان عیسی علیه السلام
عیسی مریم که روح اللّه بود
وز همه اسرار حق آگاه بود
گفت با امت بگویید ای گروه
علم در دریاست یا در دشت و کوه
یا ز بالای فلک یا زیر خاک
تا شوی گاهی زبر گاهی مغاک
علم در جان و دلت بسرشته اند
تخم دانش در زمینت کشته اند
گنج دانش را درین کنج خراب
کرده اند پنهان تو از خود بازیاب
منبع علم است دلهای شما
چون ملک شو با ادب پیش خدا
تا بدانی علمهای انبیا
کشف گردد بر تو حال اولیا
راز پنهان پیش تو پیدا شود
علم آید جهلها رسوا شود
آفتاب علم چون تابان شود
مشکل عالم برت آسان شود
گر شوی بیدار ازین خواب گران
صد نشان یابی ز یار بی نشان
مخزن اسرار ربانی تویی
وانچه تو جویای آنی هم تویی
کی براندازد نقاب اسرار دین
تا ببیند محرمی ز اهل یقین
کشف این معنی طلب ز ارشاد پیر
تا ز مهر او شوی بدر منیر
علم معنی از کتاب و اوستاد
حاصلت ناید مکن چندین عناد
گر تو خواهی رفت راه ذوالمنن
دست در فتراک ره بینان بزن
گر امان خواهی ز شیطان لعین
رو بجو جا در پناه شیخ دین
حال من لا شیخ له را گوش کن
شیخه الشیطان ز دانا گوش کن
هر که شد در سایۀ اهل خدا
گشت جانش آینۀ نور بقا
در دل عارف هر آنکو جای کرد
وارهید از رنج و محنتها و درد
شد دل عارف به معنی چون چراغ
هست نورش را ز ظلمتها فراغ
گشت از نورش منور هر چه هست
جسم و جان عالم بالا و پست
گر بدست آری چراغی اینچنین
از تو یابد نور شمع شرع دین
هر که دارد این چراغ او را چه باک
زین همه تاریک و خوف و هلاک
جام جم غیر از دل عارف مدان
کاندرو پیداست هر فاش و نهان
آن د ل ی کو قابل دیدار اوست
مغز عالم اوست عالم همچو پوست
دل که شد آیینۀ دیدار یار
هر دو عالم را طفیل او شمار
گر تو دل خواهی خلاف نفس جوی
رو به دریا تا بکی جویی تو جوی
از ریاضت جسم تو گردد چو جان
از هوسها می رسد دل را زیان
از هوای نفس اگر رو تافتی
در مقام اهل دل ره یافتی
بر هوای خود اگر این ره روی
از وصال دوست بویی نشنوی
هر چه فرماید تر ا این نفس دون
تو خلافش کن که هستی ذوفنون
نیست غایت مکرهای نفس را
می نماید سعد عین نحس را
حرص آرد در دلت کاین است زهد
زهر قاتل را کند شیرین چو شهد
در تو آرد صد هزاران مکر و ریو
می کند جنس ملک را عین دیو
او به چشمت می نماید نار، نور
پیر زالی در نظر آرد چو حور
هر زمانت آورد سوی هلاک
می فریبد گویدت جان فداک
او به مکرت وابرد از دوستان
چون شوی تنها کند او قصد جان
هر چه گوید کذب دانش ای پسر
تا رهی از حیله و مکرش مگر
گر به طاعت خواندت ایمن مباش
زانکه او را هست مکری در قفاش
گر به سوی روزه خواند یا نماز
اندرون دارد هزاران مکر باز
ور ترا او جانب حج آورد
آبرویت از ریا خواهد برد
ور همی گوید زکات مال ده
ریسمانش نیست خالی از گره
شهرتی جوید از آن با ننگ و نام
واندرین دعوی مشو ایمن ز دام
ور همی خواند ترا سوی غزا
زو مشو غافل که دارد صد دغا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عیسی مریم که روح اللّه بود
وز همه اسرار حق آگاه بود
هوش مصنوعی: عیسی، فرزند مریم، که از سوی خداوند روح الهی بود و از تمام رازهای حق آگاهی داشت.
گفت با امت بگویید ای گروه
علم در دریاست یا در دشت و کوه
هوش مصنوعی: به مردم بگویید، ای گروه، علم مثل دریا است؛ میتواند در هر جا، مثل دشت و کوه، وجود داشته باشد.
یا ز بالای فلک یا زیر خاک
تا شوی گاهی زبر گاهی مغاک
هوش مصنوعی: یا در آسمان و اوج زندگی باش، یا در زیر زمین و گمنامی؛ گاهی در اوج و گاهی در فرومایگی.
علم در جان و دلت بسرشته اند
تخم دانش در زمینت کشته اند
هوش مصنوعی: دانش و علم به گونهای در وجود تو جا داده شده که انگار اصل و پایهاش در وجودت نهفته است.
گنج دانش را درین کنج خراب
کرده اند پنهان تو از خود بازیاب
هوش مصنوعی: در گوشهای دور و ویران، گنجی از دانش پنهان شده است. تو باید خودت را پیدا کنی و به آن دانش دسترسی پیدا کنی.
منبع علم است دلهای شما
چون ملک شو با ادب پیش خدا
هوش مصنوعی: دلهای شما مانند منبعی از دانش هستند، بنابراین با ادب و احترام در برابر خداوند حاضر شوید.
تا بدانی علمهای انبیا
کشف گردد بر تو حال اولیا
هوش مصنوعی: برای این که بفهمی علمهای پیامبران چگونه بر تو آشکار میشود، باید حال و احوال اولیا را دریابی.
راز پنهان پیش تو پیدا شود
علم آید جهلها رسوا شود
هوش مصنوعی: رازهای نهان به وضوح برای تو روشن میشود و با این روش، دانش به دست میآید و نادانیها آشکار میگردند.
آفتاب علم چون تابان شود
مشکل عالم برت آسان شود
هوش مصنوعی: وقتی که دانش و علم مانند خورشید درخشان و نمایان شود، مشکلات و سختیهای مربوط به دانش آسانتر خواهند شد.
گر شوی بیدار ازین خواب گران
صد نشان یابی ز یار بی نشان
هوش مصنوعی: اگر از این خواب سنگین بیدار شوی، نشانههای زیادی از محبوب گمنام خود را خواهی یافت.
مخزن اسرار ربانی تویی
وانچه تو جویای آنی هم تویی
هوش مصنوعی: تو منبع تمام رازهای الهی هستی و آنچه را که تو در جستجوی آنی، خود تو نیز هستی.
کی براندازد نقاب اسرار دین
تا ببیند محرمی ز اهل یقین
هوش مصنوعی: کیست که پرده رازهای دین را کنار بزند تا ببیند چه کسی از اهل یقین و ایمان واقعی است؟
کشف این معنی طلب ز ارشاد پیر
تا ز مهر او شوی بدر منیر
هوش مصنوعی: برای درک این معنا باید از راهنماییهای فردی با تجربه بهره بگیری، تا از محبت او به نور و روشنی دست پیدا کنی.
علم معنی از کتاب و اوستاد
حاصلت ناید مکن چندین عناد
هوش مصنوعی: علم و دانش را از کتاب و استاد به دست نمیآوری؛ پس در برابر آن اینچنین تعصب و مقاومت نداشته باش.
گر تو خواهی رفت راه ذوالمنن
دست در فتراک ره بینان بزن
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در مسیر خاصی قدم بگذاری، باید از امکانات و وسایل موجود بهرهبرداری کنی.
گر امان خواهی ز شیطان لعین
رو بجو جا در پناه شیخ دین
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از شر شیطان پلید نجات پیدا کنی، به سرپناه و کمک شیخ دین روی بیاور.
حال من لا شیخ له را گوش کن
شیخه الشیطان ز دانا گوش کن
هوش مصنوعی: به حال کسی که راهنمایی ندارد گوش کن، زیرا راهنمای او شیطان است.
هر که شد در سایۀ اهل خدا
گشت جانش آینۀ نور بقا
هوش مصنوعی: هر کسی که در پناه افراد خدا باشد، روحش مانند آینهای میشود که نور جاودانگی را منعکس میکند.
در دل عارف هر آنکو جای کرد
وارهید از رنج و محنتها و درد
هوش مصنوعی: هر کسی که در دل عارف جا بگیرد، از رنجها و دردها و سختیها رهایی مییابد.
شد دل عارف به معنی چون چراغ
هست نورش را ز ظلمتها فراغ
هوش مصنوعی: دل عارف به حقیقت روشن است، مانند چراغی که نورش از تاریکیها آزاد است.
گشت از نورش منور هر چه هست
جسم و جان عالم بالا و پست
هوش مصنوعی: هر چه در جهان وجود دارد، از جسم و جان گرفته تا دنیای بالا و پایین، به واسطه نور او روشن و پرنور شده است.
گر بدست آری چراغی اینچنین
از تو یابد نور شمع شرع دین
هوش مصنوعی: اگر شما بتوانید چنین چراغی را به دست آورید، دین شما با نور و روشنی شمع مانند خواهد شد.
هر که دارد این چراغ او را چه باک
زین همه تاریک و خوف و هلاک
هوش مصنوعی: هر کسی که این چراغ را در اختیار دارد، از همه تاریکیها و خطرات و ویرانیها نگران نیست.
جام جم غیر از دل عارف مدان
کاندرو پیداست هر فاش و نهان
هوش مصنوعی: جام جم را تنها در قلب عارف قابل مشاهده بدان، زیرا در آنجا هر چیزی، چه آشکار و چه پنهان، نمایان است.
آن د ل ی کو قابل دیدار اوست
مغز عالم اوست عالم همچو پوست
هوش مصنوعی: دل کسی که بتواند او را ببیند، در حقیقت جوهر و حقیقت جهان است، چرا که جهان تنها شبیه به پوستهای است.
دل که شد آیینۀ دیدار یار
هر دو عالم را طفیل او شمار
هوش مصنوعی: زمانی که دل همچون آینهای برای ملاقات محبوب شود، در آن صورت میتوان هر دو عالم را به خاطر وجود او دانست و تجربه کرد.
گر تو دل خواهی خلاف نفس جوی
رو به دریا تا بکی جویی تو جوی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دل خود را آرام کنی، به سوی دریا برو و از دنیای مادی فاصله بگیر تا آرامش و صفا را در آبهای بیپایان ببینی.
از ریاضت جسم تو گردد چو جان
از هوسها می رسد دل را زیان
هوش مصنوعی: اگر در تلاش برای اصلاح جسم و روح خود باشی، مانند آن که جان از آرزوهای بیپایه آسیب میبیند، قلبت نیز ضرر خواهد کرد.
از هوای نفس اگر رو تافتی
در مقام اهل دل ره یافتی
هوش مصنوعی: اگر از خواستههای نفسانی خود دور شوی و بر روی صراط اهل دل گام بگذاری، به حقیقت و شناختی عمیقتر خواهی رسید.
بر هوای خود اگر این ره روی
از وصال دوست بویی نشنوی
هوش مصنوعی: اگر به خواستهها و تمایلات خود توجه کنی و در مسیر خودت قدم برداری، هرگز بوی وصال و نزدیکی به دوست را احساس نخواهی کرد.
هر چه فرماید تر ا این نفس دون
تو خلافش کن که هستی ذوفنون
هوش مصنوعی: هر چه این نفس پست به تو میگوید، برعکس عمل کن، چون وجودت از هنرها و توانمندیهای زیادی برخوردار است.
نیست غایت مکرهای نفس را
می نماید سعد عین نحس را
هوش مصنوعی: نفس انسان همیشه در پی فریب و مکر است و به همین خاطر برخی از چیزها را زیبا و خوشایند نشان میدهد، در حالی که در واقع ممکن است برای او بد و ناپسند باشد.
حرص آرد در دلت کاین است زهد
زهر قاتل را کند شیرین چو شهد
هوش مصنوعی: حرص و طمع در دل تو ایجاد میکند که زهد، که به ظاهر خوب است، میتواند به تلخی و زهر تبدیل شود و در نهایت، سالم و شیرین به نظر برسد.
در تو آرد صد هزاران مکر و ریو
می کند جنس ملک را عین دیو
هوش مصنوعی: در وجود تو مکر و فریب زیادی وجود دارد و حالتی از نیرنگ و تزویر را به نمایش میگذارد که مانند ماهیت دیو است.
او به چشمت می نماید نار، نور
پیر زالی در نظر آرد چو حور
هوش مصنوعی: او در چشمان تو مانند آتش به نظر میرسد، اما نور آن پیرزنی در نظرت مانند حوری است.
هر زمانت آورد سوی هلاک
می فریبد گویدت جان فداک
هوش مصنوعی: هر زمان که تو را به سمت نابودی میکشاند، با فریب و ناز میگوید که جانم فدای تو باد.
او به مکرت وابرد از دوستان
چون شوی تنها کند او قصد جان
هوش مصنوعی: او از دوستان خود به نیرنگی پی میبرد؛ هنگامی که تنها شوی، او به تو آسیب میزند.
هر چه گوید کذب دانش ای پسر
تا رهی از حیله و مکرش مگر
هوش مصنوعی: هر چه فرزندم، علم به تو میآموزد، دروغ است؛ تا زمانی که از فریب و نیرنگ او رهایی نیابی.
گر به طاعت خواندت ایمن مباش
زانکه او را هست مکری در قفاش
هوش مصنوعی: اگر تو را به اطاعت و بندگی دعوت کند، نگران و ایمن نباش؛ زیرا او (خداوند) در دل خود ترفندهایی دارد که ممکن است تو را غافلگیر کند.
گر به سوی روزه خواند یا نماز
اندرون دارد هزاران مکر باز
هوش مصنوعی: اگر به سمت روزه گرفتن برود یا در دلش نماز بخواند، در باطن ممکن است هزاران نیرنگ و فریب داشته باشد.
ور ترا او جانب حج آورد
آبرویت از ریا خواهد برد
هوش مصنوعی: اگر تو به سمت کعبه حرکت کنی، آبرو و اعتبارت از ریاویها گرفته خواهد شد.
ور همی گوید زکات مال ده
ریسمانش نیست خالی از گره
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که زکات دادن به اموال، موجب کاهش آنها میشود، باید در نظر داشته باشد که این موضوع همیشه درست نیست و در واقع، زکات میتواند به نوعی باعث برکت و افزایش ثروت شود.
شهرتی جوید از آن با ننگ و نام
واندرین دعوی مشو ایمن ز دام
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال شهرت و اعتبار است، حتی اگر به قیمت ننگ و رسوایی باشد، نباید خیال کند که از خطرات و دامها در امان است.
ور همی خواند ترا سوی غزا
زو مشو غافل که دارد صد دغا
هوش مصنوعی: اگر تو را به سوی جنگ میخواند، غافل از آن نباش که در دل دشمن هزار نیرنگ وجود دارد.