گنجور

بخش ۵۲ - حکایت بایزید بسطامی

بحر بی پایان عرفان بایزید
آنکه چشم دهر مثل او ندید
گفت چون از بایزیدی من برون
آمدم دیگر ندیدم چند و چون
چون نظر کردم به چشمم بیشکی
عاشق و معشوق را دیدم یکی
طالب و مطلوب عین یکدگر
گشت در هر جا به اسمی مشتهر
که دویی را هست در وحدت محال
اندرین منزل بود کثرت محال
نیست اینجا جز یکی ایمان و کفر
در بیان این زبان آمد به مهر
در پس در خویشتن را بازدار
پس درآ بیخود درون مردانه وار
تا ببینی خود به چشم دل عیان
آنچه من کردم درین معنی بیان
اوست عین جمله اشیا ای پسر
با تو گفتم راز پنهان سر بسر
هر کسی کو دیده گوید این سخن
خاک پایش توتیای دیده کن
ور به تقلید است گفتارش خطاست
نیست رهبر رهزن راه خداست
فرق کردن جز به توفیق خدا
نیست ممکن اهدنا یا ربن ا
از خدا توفیق جو اندر جهان
تا بدانی رهن ما از رهزنان
هر یکی دعوی که هان ما رهبریم
هادی ا ن راه حق را سروری م
لطف او گر نیست ما را دستگیر
دان که شیطان عقلها سازد اسیر
پس پناه آور به حق از مکر دیو
تا امان یابی مگر از مکر و ریو
ر اهرو را رهزنان بیحدند
الحذر طالب که اعدای بدند
هر یکی نوعی فریبت می دهند
هر زمان دامی دگرگون می نهند
آن یکی را دام شیخی لوت و بنگ
وان دگر را شکلهای شوخ و شنگ
وان یکی دزدی د ه حر ف کاملان
وان برد از راه مشت جاهلان
وان دگر را دام شیخی شد ریا
شید وزرقش کرده دور از کبریا
گر بپرسی گوید آن تقواست این
الحذر زین رهزنان راه دین
وان یکی تقلید دستاویز کرد
هر دم از حیلت بر آرد آه سرد
یعنی آه از آتش سودای یار
با دل سوزانم و جسم فگار
نیستش جز درد و سوز مال و جاه
با گدایی گوید او هستم چو شاه
باطنش آلودۀ حرص و حسد
او به ظاهر کرد تقوی را سند
تا فریبد عام کالانعام را
دایماً گسترده دارد دام را
مرغ اعمی چون نبیند دام او
سرنگون افتد به دامش کامجو
لیک شهبازی که از نور اله
دیده روشن گردد و آید ز چاه
دیده را بگشاد و دام و دانه دید
از جفای بند و زندان وارهید
راه کامل شد طریق اعتدال
ناقصان سرگشتۀ تیه ضلال
وصف انسانیت اخلاق حسن
نی چو حیوان بندۀ شهوت شدن
با تو گویم من صفات کاملان
تا بدانی کاملان از ناقصان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بحر بی پایان عرفان بایزید
آنکه چشم دهر مثل او ندید
هوش مصنوعی: بایزید در عرفان به گونه‌ای است که عمق و وسعت دانش او بی‌نظیر و پایان‌ناپذیر است و هیچ‌کس در طول تاریخ مانند او را ندیده است.
گفت چون از بایزیدی من برون
آمدم دیگر ندیدم چند و چون
هوش مصنوعی: وقتی که از بایزید خارج شدم، دیگر هیچ چیز را به همان شکل و حالت قبلی ندیدم.
چون نظر کردم به چشمم بیشکی
عاشق و معشوق را دیدم یکی
هوش مصنوعی: وقتی به چشمانم نگاه کردم، متوجه شدم که عاشق و معشوق در وجود من یکی شده‌اند.
طالب و مطلوب عین یکدگر
گشت در هر جا به اسمی مشتهر
هوش مصنوعی: در هر جا و هر موقعیتی، خواسته و خواستار به یکدیگر پیوند خورده و به نامی شناخته شده‌اند.
که دویی را هست در وحدت محال
اندرین منزل بود کثرت محال
هوش مصنوعی: در این منزل، دوعنصر به معنای حقیقی وجود ندارند؛ فقط یکی وجود دارد. در اینجا، تفکیک و کثرت به طور واقعی ممکن نیست.
نیست اینجا جز یکی ایمان و کفر
در بیان این زبان آمد به مهر
هوش مصنوعی: در اینجا تنها دو حالت وجود دارد: ایمان و کفر، و این موضوع با محبت و احترام بیان شده است.
در پس در خویشتن را بازدار
پس درآ بیخود درون مردانه وار
هوش مصنوعی: در درون خودت را نگه‌دار و اجازه نده دیگران به آن نفوذ کنند، سپس با قوت و شجاعت به درون خودت برو.
تا ببینی خود به چشم دل عیان
آنچه من کردم درین معنی بیان
هوش مصنوعی: ببین که من در این موضوع چه کارهایی انجام داده‌ام و آن را با دل خود به وضوح مشاهده کن.
اوست عین جمله اشیا ای پسر
با تو گفتم راز پنهان سر بسر
هوش مصنوعی: او، همان ذات و حقیقت تمام مخلوقات است. پسرم، من با تو درباره یک راز نهان صحبت کردم که تمام وجود را در برمی‌گیرد.
هر کسی کو دیده گوید این سخن
خاک پایش توتیای دیده کن
هوش مصنوعی: هر کسی که او را دیده باشد، می‌گوید که این حرف‌ها را فقط در مورد کسی می‌توان زد که در واقعیت، در مقام و منزلت بسیار بالایی قرار داشته باشد. به عبارت دیگر، هر کس او را دیده، به اندازه‌ و اهمیت او پی می‌برد.
ور به تقلید است گفتارش خطاست
نیست رهبر رهزن راه خداست
هوش مصنوعی: اگر کسی بی‌توجهی کند و فقط از دیگران تقلید کند، اشتباه می‌کند. چون رهبر واقعی در راه خدا، دزد و فریب‌کار نیست.
فرق کردن جز به توفیق خدا
نیست ممکن اهدنا یا ربن ا
هوش مصنوعی: تفاوت و جدایی میان چیزها تنها با کمک و توفیق خدا ممکن است. خدایا، ما را راهنمایی کن.
از خدا توفیق جو اندر جهان
تا بدانی رهن ما از رهزنان
هوش مصنوعی: از خدا کمک بخواه در این دنیا تا بفهمی که چگونه می‌توان از دست دزدان و فریبکاران در امان ماند.
هر یکی دعوی که هان ما رهبریم
هادی ا ن راه حق را سروری م
هوش مصنوعی: هر کسی ادعا می‌کند که ما رهبران و هدایت‌کنندگان راه حق هستیم.
لطف او گر نیست ما را دستگیر
دان که شیطان عقلها سازد اسیر
هوش مصنوعی: اگر لطف او شامل حال ما نباشد، بدان که شیطان عقل‌ها را به بند می‌کشد و اسیر می‌کند.
پس پناه آور به حق از مکر دیو
تا امان یابی مگر از مکر و ریو
هوش مصنوعی: به حق پناه ببر تا از فریب و مکر شیطان در امان بمانی.
ر اهرو را رهزنان بیحدند
الحذر طالب که اعدای بدند
هوش مصنوعی: در این دنیا، افرادی که به دنبال راه درست هستند ممکن است با خطرات و دشمنان زیادی روبرو شوند. باید مراقب باشید و آگاه باشید که در این مسیر با چالش‌ها و افراد مضر مواجه خواهید شد.
هر یکی نوعی فریبت می دهند
هر زمان دامی دگرگون می نهند
هوش مصنوعی: هر کس به شیوه‌ای تو را فریب می‌دهد و هر بار دامی جدید برایت می‌گذارند.
آن یکی را دام شیخی لوت و بنگ
وان دگر را شکلهای شوخ و شنگ
هوش مصنوعی: یکی از آنها به دام شیخی افتاده و در حال لذت‌بردن از مشروبات است، در حالی که دیگری در حال بازی و شادی‌های مفرح و شاداب است.
وان یکی دزدی د ه حر ف کاملان
وان برد از راه مشت جاهلان
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصی اشاره شده که با کلمات و ادبیات کامل و زیبا صحبت می‌کند، اما برخی از مردم که دانشی ندارند، از او چیزی نمی‌فهمند و فقط به شکل ظاهری او توجه می‌کنند. در واقع، آن شخص از عمق کلمات خود استفاده کرده و به نوعی معانی ارزشمندی را به دزدی گرفته است.
وان دگر را دام شیخی شد ریا
شید وزرقش کرده دور از کبریا
هوش مصنوعی: شماری از افراد تحت تأثیر ریا و تظاهر قرار گرفته‌اند و در نتیجه از حقیقت و عظمت الهی دور شده‌اند.
گر بپرسی گوید آن تقواست این
الحذر زین رهزنان راه دین
هوش مصنوعی: اگر بپرسی، او پاسخ می‌دهد که تقوا همان پرهیز از این رهزنان راه دین است.
وان یکی تقلید دستاویز کرد
هر دم از حیلت بر آرد آه سرد
هوش مصنوعی: او هر لحظه به بهانه‌ای جدید، از نیرنگ خود استفاده می‌کند و گریه‌ای از دل برمی‌آورد.
یعنی آه از آتش سودای یار
با دل سوزانم و جسم فگار
هوش مصنوعی: یعنی از احساس عشق و longing برای محبوبم، دل من در حال سوختن است و جسمم خسته و فرسوده شده است.
نیستش جز درد و سوز مال و جاه
با گدایی گوید او هستم چو شاه
هوش مصنوعی: او می‌گوید که حتی با داشتن درد و رنج ناشی از ثروت و مقام، نمی‌تواند خودش را از گدایی جدا کند و به جایگاه یک شاه برسد.
باطنش آلودۀ حرص و حسد
او به ظاهر کرد تقوی را سند
هوش مصنوعی: درون او پر از حرص و حسد است، اما در ظاهر خود را آدم صالح و پرهیزگار نشان می‌دهد.
تا فریبد عام کالانعام را
دایماً گسترده دارد دام را
هوش مصنوعی: او به طور مداوم دام‌های خود را با فریب‌کاری گسترده نگه می‌دارد تا مردم معمولی را مثل دام‌ها به دام بیندازد.
مرغ اعمی چون نبیند دام او
سرنگون افتد به دامش کامجو
هوش مصنوعی: مرغ نیمه‌کور وقتی که نتواند دام را ببیند، به زمین می‌افتد و در دام می‌افتد.
لیک شهبازی که از نور اله
دیده روشن گردد و آید ز چاه
هوش مصنوعی: اما پرنده‌ای بزرگ و شکوهمند که با نور الهی چشمانش روشن می‌شود و از عمق چاهی برمی‌خیزد.
دیده را بگشاد و دام و دانه دید
از جفای بند و زندان وارهید
هوش مصنوعی: چشمش را باز کرد و قید و بندهایی را که او را محصور کرده بود، مشاهده کرد و از آنها رهایی یافت.
راه کامل شد طریق اعتدال
ناقصان سرگشتۀ تیه ضلال
هوش مصنوعی: راه به اجرایی رسید و به نقطه‌ی اعتدال رسید، اما کسانی که در گمراهی و سردرگمی هستند، هنوز در مسیر نادرست خود باقی‌مانده‌اند.
وصف انسانیت اخلاق حسن
نی چو حیوان بندۀ شهوت شدن
هوش مصنوعی: انسانیت با داشتن اخلاق نیک تعریف می‌شود و اگر کسی تنها دنبال خواسته‌های زودگذر و شهوت‌های خود برود، از مقام انسانی خود فاصله می‌گیرد و مانند حیوانات رفتار می‌کند.
با تو گویم من صفات کاملان
تا بدانی کاملان از ناقصان
هوش مصنوعی: می‌خواهم درباره ویژگی‌های انسان‌های کامل صحبت کنم تا تو بتوانی تفاوت آن‌ها را با انسان‌های ناقص درک کنی.