بخش ۲۹ - حکایت
وحی آمد سوی موسی از خدا
گر همی خواهی رضای لطف ما
بر خلاف نفس میکن هر چه هست
دشمن این نفس سرکش کن درست
من که خلاق جهانم در جهان
هیچ مخلوقی نیاوردم عیان
کو منازع در خداوندی شود
بر خلاف حضرت ما می رود
غیر نفس آدمی کو دایما
در نزاع ماست از حرص و هوی
گر رضای حق همی خواهی دلا
پیشه خودکن خلاف نفس را
شد مطیع نفس بودن معصیت
کفر دان بی شبهه او را تقویت
اصل طاعات و عبادات سنی
شد خلاف نفس آن دیو دنی
دفع این دشمن اگر دستت دهد
جان ز قید هجر جانان وا رهد
در صف مردان میدان رهبری
گویی دولت را به کف می آوری
از غزای اصغر ای دل باز گرد
در جهاد اکبرآ اندر نبرد
جنگ با کافر غزای اصغر است
این جهاد نفس غزو اکبر است
زانکه کشته کافران باشد شهید
کشتۀ نفس است نزد حق طرید
هر کسی کو زین غزا محروم شد
این دو روزه عمر بر وی شوم شد
شرک را بگذار تا مؤمن شوی
شک رها کن تا مگر موقن شوی
نفس را بگذار سوی دل خرام
تا شوی ساکن در آن بیت الحرام
بخش ۲۸ - در بیان آنکه بحکم اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک. متابعت نفس اصل همۀ بدیهاست و به مقتضای اوحی اللّه تعالی الی موسی فقال یا موسی ان اردت رضائی فخالف نفسک فانی لم اخلق خلقا ینازعنی غیرها. مخالت نفس سر همه طاعتهاست. و معرفت حقیقی که نتیجۀ وصول و قرب است، بیمخالفت نفس و هوی غیر ممکن است و به موجب: رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر قیل و ما الجهاد الاکبر یا رسول اللّه قال جهاد النفس، بر خلاف نفس عمل نمودن در طریقت واجب است.: چون ترا نفس تو شد اعدا عدوبخش ۳۰ - در بیان حقیقت قلب انسانی و جامعیت او و اشارت بدانکه در انفس، دل مظهر علم الهی است و به مثابۀ لوح محفوظ است که ما وسعنی ارضی و لاسمائی و لکن وسعنی قلب عبدی المومن النقی التقی وتفصیل سخن بایزید بسطامی که لو ان العرش و ماحواه الف الف مرة فی زاویه من زوایاء قلب العارف ما احسن بها و تنبیه بر آنکه دل مظهر حق است.: دل به معنی جوهری روحانی است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.