گنجور

بخش ۱۳ - تحریض در طلب و کیفیت حال طالب و اطوار و آداب طلب کاری و بیان وصف الحال در علامت طلب و طالب

آتش درد طلب دردل فروز
هر چه یابی غیر مطلوبت بسوز
بگذر از ناموس در راه طلب
لاابالی وار رو در راه رب
هر که در راه طلب مردانه است
از خیال کفر و دین بیگانه است
تا طلب در باطنت ظاهر نشد
در بلای عشق جان صابر نشد
آن دلی کو هست خالی از طلب
دایماً بادا پر از رنج و تعب
آن سری کورا هوای دوست نیست
زو مجو مغزی که او جز پوست نیست
دیده کو بینا به روی یار نیست
کور به چون در خور دیدار نیست
آن زبان کز یاد او خالی بماند
لال بهتر چون نشاید غیر خواند
جان که جویانت نباشد کوبکو
مردۀ بیجان بود جانش مگو
عقل کو دیوانۀ عشق تو نیست
نیست بادا زآنکه جان را رهزنی است
روح کو روح خیالت را نیافت
جسم خوان چون نور جان بر وی نتافت
هر که او جویای اسرار تو نیست
سر مبادش چون طلب کار تو نیست
سینه کز عشق تو بر وی نیست داغ
ز آتش دوزخ مباد او را فراغ
گوش کو گفتار جانان نشنود
گر شود ک ر عاقبت بهتر شود
هر مشام ی کو ندارد بوی دوست
نقش بیجان است و محض رنگ و بوست
دست ک و نه بهر عقد ذکر اوست
او بریده به به تیغ قهر دوست
پا که جز در راه جست و جو نهی
آن شکسته به که یابی آگهی
جان نداردهر که جویای تو نیست
دل ندارد هر که شیدای تو نیست
خلقت عالم برای جست و جوست
هر که جویانیست چون نقش سبوست
هر ک ه طالب نیست انسانش مخوان
زانکه دارد صورت اما نیست جان
جان مبادا هر که را نبود طلب
باش در کوی غمش پست طلب
در ره عشقش گذر از گفت و گو
جستجو کن جستجو کن جستجو
در طلب می باش تا یابی کمال
از ط ل ب منشین اگر خواهی وصال
از طلب کاری مشو غافل دمی
تا بیابی درد دل را مرهمی
هر که غافل شد دمی از یاد دوست
او نه صاحب درد و مرد جستجوست
رو تو از جام طلب سر مست شو
جان و دل در راه جانان کن گرو
زاد راه عشق جانان جست و جوست
جست و جو آرد ترا تا وصل دوست
تا نیاید در دلت درد طلب
نیستی در راه او مرد طلب
هر که او برگشت از یاد خدا
مرتدی باشد درین ره بینوا
طالب آن باشد که تا روز پسین
از طلب یکدم نیاساید یقین
حظ نفس خود نجوید در طریق
دایماً با درد و غم باشد رفیق
در طریق جست و جوی وصل یار
دین و دنیا کرده باشد آن نثار
طالب آنگه ره به وصل او برد
که سوی دنیا و عقبی ننگرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آتش درد طلب دردل فروز
هر چه یابی غیر مطلوبت بسوز
هوش مصنوعی: آتش yearning در دل می‌سوزد و هر چیزی که غیر از آنچه که می‌خواهی به دست آوری، فقط تو را می‌سوزاند.
بگذر از ناموس در راه طلب
لاابالی وار رو در راه رب
هوش مصنوعی: از مسائل و قید و بندهای اخلاقی خود عبور کن و با بی‌خیالی در مسیر طلب و کسب معرفت پیش برو. توجه خود را به خدا معطوف کن و در این راستا حرکت کن.
هر که در راه طلب مردانه است
از خیال کفر و دین بیگانه است
هوش مصنوعی: هر کسی که با جدیت در پی حقیقت و هدف خود باشد، از نگرانی درباره کفر و دین دیگران دور است و به این مسائل اهمیت نمی‌دهد.
تا طلب در باطنت ظاهر نشد
در بلای عشق جان صابر نشد
هوش مصنوعی: زمانی که خواسته‌ها و آرزوهای درونت برای دیگران نمایان نشود، در مشکلات و سختی‌های عشق، صبر و استقامت تو از بین نمی‌رود.
آن دلی کو هست خالی از طلب
دایماً بادا پر از رنج و تعب
هوش مصنوعی: دل کسی که همیشه خالی از خواسته و آرزو باشد، همواره مملو از درد و زحمت است.
آن سری کورا هوای دوست نیست
زو مجو مغزی که او جز پوست نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی فقط به ظاهر و شکل دوست اهمیت بدهد و به عمق و حقیقت دوستی توجه نکند، او را از عشق واقعی بی‌نصیب دانسته‌ایم. چنین فردی تنها پوسته را می‌بیند و از مغز و محتوای اصلی بی‌خبر است.
دیده کو بینا به روی یار نیست
کور به چون در خور دیدار نیست
هوش مصنوعی: چشمی که به زیبایی محبوب عادت نداشته باشد، همچون کور است، زیرا درک و دیدار از عشق و زیبایی بی‌معناست.
آن زبان کز یاد او خالی بماند
لال بهتر چون نشاید غیر خواند
هوش مصنوعی: زبانى که در یاد او نیست، بهتر است خاموش باشد؛ زیرا نمی‌تواند چیزی را غیر از او بگوید.
جان که جویانت نباشد کوبکو
مردۀ بیجان بود جانش مگو
هوش مصنوعی: اگر کسی جان و روحش به دنبال تو نباشد، مانند مرده‌ای بی‌جان خواهد بود. درباره‌اش صحبت نکن.
عقل کو دیوانۀ عشق تو نیست
نیست بادا زآنکه جان را رهزنی است
هوش مصنوعی: عقل در عشق تو دیوانه و ناآگاه است و این طبیعی است، زیرا عشق بر جان انسان تسلط دارد و آن را به بیراهه می‌برد.
روح کو روح خیالت را نیافت
جسم خوان چون نور جان بر وی نتافت
هوش مصنوعی: روح تو، روح خیالت را نمی‌بیند. جسم او مثل این است که نور جان بر آن بتابد، اما در واقع چنین نوری وجود ندارد.
هر که او جویای اسرار تو نیست
سر مبادش چون طلب کار تو نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال رازها و اسرار تو نیست، احترامی برای او قائل نیستم، چون او خواستار تو نیست.
سینه کز عشق تو بر وی نیست داغ
ز آتش دوزخ مباد او را فراغ
هوش مصنوعی: سینه‌ای که به خاطر عشق تو داغ نشده، نباید از آتش جهنم عذاب ببیند و آرامش یابد.
گوش کو گفتار جانان نشنود
گر شود ک ر عاقبت بهتر شود
هوش مصنوعی: اگر گوش هیچ‌کس سخنان معشوق را نشنود، هرکس عاقبت بهتری خواهد داشت.
هر مشام ی کو ندارد بوی دوست
نقش بیجان است و محض رنگ و بوست
هوش مصنوعی: هر که بوی دوست را احساس نکند، زندگی‌اش مانند چیزی بی‌جان و فقط رنگ و بویی است که معنایی ندارد.
دست ک و نه بهر عقد ذکر اوست
او بریده به به تیغ قهر دوست
هوش مصنوعی: دست کسی که برای او هیچ توجهی به ذکر خدا ندارد، به وسیله شمشیر ظلم و قهر دوستش قطع شده است.
پا که جز در راه جست و جو نهی
آن شکسته به که یابی آگهی
هوش مصنوعی: اگر پا را در مسیر جست و جو نگذاری، آن پای شکسته بهتر است تا اینکه بی‌خبر بمانی.
جان نداردهر که جویای تو نیست
دل ندارد هر که شیدای تو نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال تو نیست، روح و جان ندارد و هر کسی که عاشق تو نیست، دل و احساسی ندارد.
خلقت عالم برای جست و جوست
هر که جویانیست چون نقش سبوست
هوش مصنوعی: آفرینش جهان به خاطر جست‌وجو و تحقیق است. هر کسی که خواهان یادگیری و دانستن باشد، مانند نقش و تصویر سبو (که نمایانگر درون خود است) به آنچه می‌خواهد دست پیدا می‌کند.
هر ک ه طالب نیست انسانش مخوان
زانکه دارد صورت اما نیست جان
هوش مصنوعی: هر کسی که طلب حقایق انسانی را ندارد، او را انسان نخوان، زیرا او تنها ظاهری دارد ولی روح و باطنش خالی است.
جان مبادا هر که را نبود طلب
باش در کوی غمش پست طلب
هوش مصنوعی: به هرکسی که در این دنیا آرزوی عشق و همدلی ندارد، زندگی را نیاورید و در عذاب او هم شریک نشوید.
در ره عشقش گذر از گفت و گو
جستجو کن جستجو کن جستجو
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، به جای بحث و گفتگو، به دنبال حقیقت و جستجو باش.
در طلب می باش تا یابی کمال
از ط ل ب منشین اگر خواهی وصال
هوش مصنوعی: برای دستیابی به کمال، باید در جست‌وجو و طلب باشی. اگر می‌خواهی به وصل و پیوند واقعی برسی، نباید از تلاش و کوشش منصرف شوی.
از طلب کاری مشو غافل دمی
تا بیابی درد دل را مرهمی
هوش مصنوعی: از پیگیری خواسته‌ها و آرزوها غافل نشو، زیرا در این مسیر می‌توانی درد و رنج‌هایت را تسکین دهی.
هر که غافل شد دمی از یاد دوست
او نه صاحب درد و مرد جستجوست
هوش مصنوعی: هر کسی که لحظه‌ای از یاد محبوبش غافل شود، دیگر نه درد عشق را می‌چشد و نه در جستجوی حقیقت است.
رو تو از جام طلب سر مست شو
جان و دل در راه جانان کن گرو
هوش مصنوعی: از تو خواهش می‌کنم در پی به دست آوردن عشق و محبت، شاد و سرمست باش. جان و دل خود را به خاطر محبوب واقعی‌ات فدای او کن.
زاد راه عشق جانان جست و جوست
جست و جو آرد ترا تا وصل دوست
هوش مصنوعی: در مسیر عشق معشوق، جست‌وجو و گشت و گذار لازم است؛ این جست‌وجو تو را به وصال دوست خواهد رساند.
تا نیاید در دلت درد طلب
نیستی در راه او مرد طلب
هوش مصنوعی: تا زمانی که در درونت احساس نیاز و درد نداشته باشی، در مسیر عشق به او، فردی مشتاق و جستجوگر نخواهی بود.
هر که او برگشت از یاد خدا
مرتدی باشد درین ره بینوا
هوش مصنوعی: هرکس که از یاد خدا فاصله بگیرد و به او بی‌توجهی کند، در این مسیر دچار بی‌سرانجامی و ناخوشی خواهد شد.
طالب آن باشد که تا روز پسین
از طلب یکدم نیاساید یقین
هوش مصنوعی: خواسته این است که تا روز قیامت از جست‌وجو و طلب چیزی دست نکشد و آرامش را نپذیرد.
حظ نفس خود نجوید در طریق
دایماً با درد و غم باشد رفیق
هوش مصنوعی: انسان نباید همیشه به دنبال خوشی و لذت‌های زودگذر باشد، بلکه باید بداند که در زندگی ممکن است همیشه با درد و غم روبه‌رو شود و لازم است با این واقعیت کنار بیاید.
در طریق جست و جوی وصل یار
دین و دنیا کرده باشد آن نثار
هوش مصنوعی: در مسیر جستجوی وصال معشوق، او دین و دنیا را قربانی کرده است.
طالب آنگه ره به وصل او برد
که سوی دنیا و عقبی ننگرد
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال رسیدن به معشوق است، زمانی موفق به این کار می‌شود که از نگرانی به دنیا و آخرت دست بردارد.