گنجور

شمارهٔ ۹۵۵

تا که بکام مدعی شد لب جانفزای تو
شب همه شب بلب رسد جان من از هوای تو
گر تو بغیر من بسی یار گرفته هر کسی
من همه خصم عالمی آمده ماسوای تو
غیر گریزد از جفا میطلبد زتو وفا
زین دو گزیده من بجان در دو جهان رضای تو
حاجی اگر ذبیحه ای کرد فدات در منا
من طلبم هزار جان تا که کنم فدای تو
طالب صبح سر کند با شب تیره لاجرم
وعده قیامت ار بود میطلبم بقای تو
گوش دلم بمطربان وقف سماع شد از آن
چون ززبان چنگ و نی میشنوم نوای تو
عشق گرفته دامنم گرچه فنا شود تنم
مانده بجای ای صنم عشق تو بالقای تو
مفتخرند قدسیان زآنکه شدند عرش سا
من زهمه گزیده ام خاک در سرای تو
توشه بزم وحدتی مشعله سوز کثرتی
حیدر احمد آیتی شاه بود گدای تو
دل شده گنج حکمتش دیده چراغ وحدتش
آشفته در میان جان داده بتا چو جای تو

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا که بکام مدعی شد لب جانفزای تو
شب همه شب بلب رسد جان من از هوای تو
هوش مصنوعی: تا زمانی که خواسته‌های مدعی برآورده شود، لب‌های دل‌انگیز تو شب‌ها را برای من زنده می‌کند و جانم از عشق تو در عذاب است.
گر تو بغیر من بسی یار گرفته هر کسی
من همه خصم عالمی آمده ماسوای تو
هوش مصنوعی: اگر تو غیر از من با بسیاری از دوستان خود ارتباط داری، من به تنهایی با تمام دشمنان دنیا مقابله کرده‌ام، به جز تو.
غیر گریزد از جفا میطلبد زتو وفا
زین دو گزیده من بجان در دو جهان رضای تو
هوش مصنوعی: کسی که مورد بدی قرار می‌گیرد، از درد و رنج فرار می‌کند و از تو انتظار صداقت و وفا دارد. من که بین این دو انتخاب قرار گرفته‌ام، تنها رضایت و خوشنودی تو را در دو جهان می‌طلبم.
حاجی اگر ذبیحه ای کرد فدات در منا
من طلبم هزار جان تا که کنم فدای تو
هوش مصنوعی: ای حاجی، اگر در منا قربانی کردی، جان من فدای توست و من هزار جان را می‌طلبم تا آنها را نیز برای تو قربانی کنم.
طالب صبح سر کند با شب تیره لاجرم
وعده قیامت ار بود میطلبم بقای تو
هوش مصنوعی: کسی که منتظر صبح است، شب تاریک را تحمل می‌کند؛ بنابراین اگر وعده قیامت وجود داشته باشد، من بقای تو را می‌طلبم.
گوش دلم بمطربان وقف سماع شد از آن
چون ززبان چنگ و نی میشنوم نوای تو
هوش مصنوعی: دل من به آواز مطربان گوش داده و به شنیدن صدای تو مشتاق شده، چرا که از صدای چنگ و نی، نوای تو را می‌شنوم.
عشق گرفته دامنم گرچه فنا شود تنم
مانده بجای ای صنم عشق تو بالقای تو
هوش مصنوعی: عشق بر دل من چنگ انداخته و حتی اگر بدنم از بین برود، هنوز هم عشق تو در قلبم باقی خواهد ماند. ای محبوب من، عشق تو موجب حیات من است.
مفتخرند قدسیان زآنکه شدند عرش سا
من زهمه گزیده ام خاک در سرای تو
هوش مصنوعی: قدسیان به خاطر این افتخار دارند که در عرش قرار گرفته‌اند و من از میان همه چیز، گرد و غبار در خانه تو شدم.
توشه بزم وحدتی مشعله سوز کثرتی
حیدر احمد آیتی شاه بود گدای تو
هوش مصنوعی: در میهمانی جمعی از محبت و دوستی، شعله‌ای از یگانگی و اتحاد می‌درخشد. این درخشش نشانه‌ای از مقام و عظمت علی(ع)، همراه با احمد(ص) است، و من گدا و فقیر آن بزرگوار هستم.
دل شده گنج حکمتش دیده چراغ وحدتش
آشفته در میان جان داده بتا چو جای تو
هوش مصنوعی: دل مانند گنجینه‌ای از حکمت است و چشمش پر از نور یگانی و اتحاد است. در عمق جان، غوغایی برپا است و وجودش مملو از عشق توست.