گنجور

شمارهٔ ۹۵۲

افتاده سرشکم زپی نرگس جادو
چون طفل سراسیمه که رفت از کف آهو
یکجا نظرم وقف کمانخانه ابروست
یکسو دل شیدا بکمند خم گیسو
من ترک می و صحبت معشوق نگویم
هر چند کند محتسب شهر هیاهو
خوش گفت مرا دوش حکیمی بنصیحت
زنهار مگو ترک می و طلعت نیکو
خوش رایحه شد زلف تو از پرتو رخسار
تا عود بر آتش نگذاری ندهد بو
مینای می و ما وسر زلف نکویان
ایشیخ تو و کوثر و حور و در مینو
ساقی چو حریف است چه اندیشه غلمان
میخانه چو مینوست بهل قصه بیکسو
ای موت و حیاتم بلب لعل تو پنهان
آباد و خرابم به اشارت دو ابرو
ای کودک سر خوش چو توئی ساقی مستان
شیخ از چه کند طوف حرم را به تکاپو
این سان که تو را جای بچشم من شیداست
کی سرو چنین معتدل آید بلب جو
گر بختی عقلم بکند سرکشی امروز
از عشق عقالش بنهم بر سر زانو
زنجیر کجا رافع سودا شود او را
آشفته که عمریست پریشان شده زآن مو
یک قبه زایوان تو این سبعه سیار
یک پرده زکریاس تو این پرده نه تو
ای مایه توحید علی شاه ولایت
من در تو گریزانم از گفته بدگو

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

افتاده سرشکم زپی نرگس جادو
چون طفل سراسیمه که رفت از کف آهو
هوش مصنوعی: اشک‌های من به خاطر زیبایی نرگس مانند کودک نگران و مضطربی است که شکار آهو را از دست داده است.
یکجا نظرم وقف کمانخانه ابروست
یکسو دل شیدا بکمند خم گیسو
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر می‌گوید که تمام توجهش به زیبایی و جذابیت ابروهای معشوقش معطوف شده است. در عین حال، قلب عاشقش در دام زیبایی‌های گیسوی او گرفتار شده است. به نوعی، او تحت تأثیر قدرت و زیبایی این ویژگی‌ها قرار گرفته و نمی‌تواند به چیز دیگری فکر کند.
من ترک می و صحبت معشوق نگویم
هر چند کند محتسب شهر هیاهو
هوش مصنوعی: من از نوشیدن شراب و گفت‌وگو با محبوبم نمی‌زند، هرچند که نگهبان شهر سر و صدای زیادی به راه انداخته باشد.
خوش گفت مرا دوش حکیمی بنصیحت
زنهار مگو ترک می و طلعت نیکو
هوش مصنوعی: دیشب یکی از حکماء به من گفت که از نوشیدن شراب و تماشای زیبایی‌‍‌ها دوری نکن.
خوش رایحه شد زلف تو از پرتو رخسار
تا عود بر آتش نگذاری ندهد بو
هوش مصنوعی: موهای خوشبو و معطر تو به خاطر نور چهره‌ات به مانند عود در آتش نمی‌سوزد و بوی دلپذیری را ایجاد می‌کند.
مینای می و ما وسر زلف نکویان
ایشیخ تو و کوثر و حور و در مینو
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به زیبایی‌های دنیای عشق و معرفت دارد. مینا به معنای جام شراب است و به لذت زندگی و نوشیدن اشاره می‌کند. زلف‌های دلربای محبوبان نشان از جذابیت و allure آنها دارد. همچنین، کوثر و حور نمادهایی از نعمت‌های بهشتی و زیبایی‌های فوق‌العاده‌اند. در مجموع، این عبارت تجلیلی از زیبایی‌ها و لذت‌های جهان عشق و روحانیت است.
ساقی چو حریف است چه اندیشه غلمان
میخانه چو مینوست بهل قصه بیکسو
هوش مصنوعی: ای ساقی، وقتی که دوستان دور هم جمع‌اند، چرا به فکر جوانان زیبا باشی؟ میخانه همچون بهشت است، پس این داستان را کنار بگذار.
ای موت و حیاتم بلب لعل تو پنهان
آباد و خرابم به اشارت دو ابرو
هوش مصنوعی: ای زندگی و مرگ من، تو در دنیای من مانند لعل گرانبهایی هستی که در خفا وجود دارد. خوشی و ناخوشی من تنها به اشاره‌های ابروهایت وابسته است.
ای کودک سر خوش چو توئی ساقی مستان
شیخ از چه کند طوف حرم را به تکاپو
هوش مصنوعی: ای کودک شاد و سرمست، حالا که تو اینجا هستی، چرا شیخ باید به زحمت بیفتد و در اطراف حرم بچرخد؟
این سان که تو را جای بچشم من شیداست
کی سرو چنین معتدل آید بلب جو
هوش مصنوعی: اینطور که تو در نظر من زیبایی و درخشش داری، کجا می‌توان سروی به این قامت و زیبایی پیدا کرد؟
گر بختی عقلم بکند سرکشی امروز
از عشق عقالش بنهم بر سر زانو
هوش مصنوعی: اگر روزی بخت من باعث شود که عقل از مسیر خود خارج شود، می‌خواهم قید عشق را به دور سرم بزنم و آن را بر زانویم قرار دهم.
زنجیر کجا رافع سودا شود او را
آشفته که عمریست پریشان شده زآن مو
هوش مصنوعی: زنجیر نمی‌تواند غم و اندوه او را برطرف کند؛ زیرا او که مدت زیادی است به خاطر آن مو دچار آشفتگی و بی‌قراری شده است.
یک قبه زایوان تو این سبعه سیار
یک پرده زکریاس تو این پرده نه تو
هوش مصنوعی: در این بیت، به زیبایی و عظمت چیزی اشاره شده که مانند قبه‌ای نورانی و بزرگ در آسمان قرار دارد. این آسمان پرستاره به نوعی نمادی از کمال و زیبایی است. همچنین، اشاره به زکریا به عنوان نیکوترین پرده‌ای که در واقع در درون این زیبایی نهفته است، مطرح می‌شود. به طور کلی، این بیت به مفهوم تعالی و شکوه می‌پردازد و نشان می‌دهد که در دل زیبایی‌های ظاهری، عمق و معناهای پنهانی وجود دارد.
ای مایه توحید علی شاه ولایت
من در تو گریزانم از گفته بدگو
هوش مصنوعی: ای تو مظهر یگانگی و ولی من، من از سخنان زشت و بدگویان دوری می‌جویم.