شمارهٔ ۹۲۰
رفته بباغ و و بوستان دسته بدسته دوستان
تا زجمال دوستان ساخته باغ و بوستان
دسته گل نبسته ام شاخ سمن نچیده ام
تحفه چه آورم بگو لایق بزم دوستان
بلبل اگر که عاشقی بوی گلت کفایت است
برد زبوی پیرهن باد بمصر ارمغان
ناله من دهد خبر پیش زآمدن تو را
بانگ جرس بلی رسد پیش زپیش کاروان
گریه فزود ژاله ام داغ نمود لاله ام
کز دل و دیده عاشقان این دو همی دهد نشان
نشئه مجو زباده ای کز پی اوست دردسر
طوف من بگلشنی کز عقبش رسد خزان
صیرفی ار بصیر شد زر بمحک نمیزند
دوست اگر شناختی نیست سزای امتحان
تا نخلد بپای گل خار بحکمت و عمل
باد بباغ میبرد باز بساط پرنیان
من بهوای دلستان ترک هوا نگفته ام
عاشق دوست کی بود در پی مثل این و آن
خون رقیب ریزی و بسمل طوطیان بخون
از که خلاف سر زده باز بگو در این میان
نازش هر که در جهان هست زجاه و منزلت
آشفته بر در مغان روی بخاک آستان
منصب و مال و عزتم حشمت و جاه و دولتم
نیست بدست وشا کرم بر در درگه مغان
هست پناه ما علی مظهر جلوه جلی
گو بزمین ببارها فتنه هزار آسمان
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رفته بباغ و و بوستان دسته بدسته دوستان
تا زجمال دوستان ساخته باغ و بوستان
هوش مصنوعی: رفته به باغ و بوستان، گروه گروه دوستان حضور دارند تا از زیبایی دوستان برای خود باغ و بوستانی بسازند.
دسته گل نبسته ام شاخ سمن نچیده ام
تحفه چه آورم بگو لایق بزم دوستان
هوش مصنوعی: من گلی نچیدهام و شاخه سمنی نگرفتهام، حالا چه هدیهای بیاورم که شایسته جشن دوستان باشد؟
بلبل اگر که عاشقی بوی گلت کفایت است
برد زبوی پیرهن باد بمصر ارمغان
هوش مصنوعی: اگر بلبل عاشق باشد، فقط بوی گل تو برایش کافی است، او میتواند از بوی پیراهن نسیم، هدیهای به مصر بیاورد.
ناله من دهد خبر پیش زآمدن تو را
بانگ جرس بلی رسد پیش زپیش کاروان
هوش مصنوعی: ناله من به تو خبر میدهد که تو در راهی و صدای جرس کاروان نیز به زودی به تو میرسد.
گریه فزود ژاله ام داغ نمود لاله ام
کز دل و دیده عاشقان این دو همی دهد نشان
هوش مصنوعی: اشکریزش من نشان از درد و غم لالهها دارد، زیرا این دو احساس عمیق و واقعی عاشقان را نمایان میسازند.
نشئه مجو زباده ای کز پی اوست دردسر
طوف من بگلشنی کز عقبش رسد خزان
هوش مصنوعی: از شراب درستی نجو، زیرا پس از آن دردسر میآید. بگذار دل بگداز به شوق، زیرا خزان به زودی از پشت سر میرسد.
صیرفی ار بصیر شد زر بمحک نمیزند
دوست اگر شناختی نیست سزای امتحان
هوش مصنوعی: اگر بیدار باشی و دانا، طلا را با آزمایش و محک نمیسنجی. اگر دوستی را شناختی، دیگر نیازی به آزمایش او نیست.
تا نخلد بپای گل خار بحکمت و عمل
باد بباغ میبرد باز بساط پرنیان
هوش مصنوعی: در اینجا به زندگی و تلاش اشاره شده است. برای اینکه به آرامش و خوشبختی دست یابیم، باید با دانش و عمل صحیح، در دنیای زیباییها و خوشیها تلاش کنیم. در نهایت، زندگی با لذت و شکوه به ما پاداش خواهد داد.
من بهوای دلستان ترک هوا نگفته ام
عاشق دوست کی بود در پی مثل این و آن
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق کسی که دوستش دارم، دیگر به خواستههای دنیا توجهی ندارم. چون عاشق واقعی هیچ وقت به دنبال شبیهسازی یا تقلید از دیگران نیست.
خون رقیب ریزی و بسمل طوطیان بخون
از که خلاف سر زده باز بگو در این میان
هوش مصنوعی: اگر قصد داری به رقیبت آسیب بزنید و طوطیانی را که زخمی شدهاند به یاد بیاوری، پس بهتر است بگویی در این شرایط چه کسی مقصر بوده است.
نازش هر که در جهان هست زجاه و منزلت
آشفته بر در مغان روی بخاک آستان
هوش مصنوعی: هر کسی که در دنیا به زیبایی و مقام خود مغرور است، باید بداند که در برابر محبت و احترام مغان، همه این زیباییها و مقامها بیارزش است و باید با تواضع در برابر آنها زانو بزند.
منصب و مال و عزتم حشمت و جاه و دولتم
نیست بدست وشا کرم بر در درگه مغان
هوش مصنوعی: مقام و ثروت و افتخار و مقام و زیبایی زندگیام همه به خاطر لطف خداوند و بزرگی اوست.
هست پناه ما علی مظهر جلوه جلی
گو بزمین ببارها فتنه هزار آسمان
هوش مصنوعی: علی، مظهر نور و نمایانگر زیباییهای الهی، پناهگاه ماست. حتی اگر زمین پر شود از فتنهها و آشوبهای آسمانی، ما به او پناه میاوریم.