گنجور

شمارهٔ ۹۰

من بلبل غریبم و این آشیانان غریب
گلبن بود غریب تر و گلستان غریب
گر راندت زگلشن و گلبن عجب مدار
ای بلبل غریب بود باغبان غریب
پیش از نسیم صبح شکفته است گل بباغ
کاز بلبلان رسید بگوشش فغان غریب
دشمن هر آنچه کرد نه جای شکایتست
بر دوستان بود ستم از دوستان غریب
دل از کمان ابرو و تیر نظر شکار
صیدی غریب و تیر غریب و کمان غریب
گل گوش خود گرفت زدستان عندلیب
از من شنو زقصه که بد داستان غریب
چون طفل اشک در بدرو کو بکودوان
گوای دو دیده چند بود آنچنان غریب
تنها نه دل بشام غریبان زلفت تست
کامد اسیر هر خم او یک جهان غریب
عمریست درد نوش خراباتم و ولیک
حیران ستاده ام بدر میکشان غریب
ای عشق خود چه شد که به شهر و دیار تو
هرگز به یاد ناورد از خانمان غریب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من بلبل غریبم و این آشیانان غریب
گلبن بود غریب تر و گلستان غریب
هوش مصنوعی: من یک بلبل تنها و بی‌کس هستم و این مکان‌هایی که در آن زندگی می‌کنم، برای من غریب و ناآشناست. حتی باغ گل نیز برایم陌 العنان و ناآشنا به نظر می‌رسد.
گر راندت زگلشن و گلبن عجب مدار
ای بلبل غریب بود باغبان غریب
هوش مصنوعی: اگر تو را از باغ و گلستان دور کردند، جای تعجب نیست. ای بلبل غریب، چون باغبان هم غریب و دورافتاده است.
پیش از نسیم صبح شکفته است گل بباغ
کاز بلبلان رسید بگوشش فغان غریب
هوش مصنوعی: قبل از اینکه نسیم صبح بوزد، در باغ گل شکوفا شده است، و صدای ناله‌های غریب بلبلان به گوشش رسیده است.
دشمن هر آنچه کرد نه جای شکایتست
بر دوستان بود ستم از دوستان غریب
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توان به اقداماتی که دشمن انجام می‌دهد، شکایت کرد؛ چرا که این رفتار از طرف دوستان بسیار دردناک‌تر و ناعادلانه‌تر است.
دل از کمان ابرو و تیر نظر شکار
صیدی غریب و تیر غریب و کمان غریب
هوش مصنوعی: دل از ابروی کمانی به تیر نگاه تو گرفتار شده، مانند صیدی تنها و بی‌کس که هدف تیرهای غریب و کمان ناشناس است.
گل گوش خود گرفت زدستان عندلیب
از من شنو زقصه که بد داستان غریب
هوش مصنوعی: گُل، گوشش را از آواز بلبل گرفت و از من بشنو که داستان غم‌انگیزی را که دارد.
چون طفل اشک در بدرو کو بکودوان
گوای دو دیده چند بود آنچنان غریب
هوش مصنوعی: چون کودک در درگاه می‌نالد و اشک می‌ریزد، بپرس که چقدر غم در دل دارد و چقدر غریب است.
تنها نه دل بشام غریبان زلفت تست
کامد اسیر هر خم او یک جهان غریب
هوش مصنوعی: تنها دل نیست که به زلف تو بربسته شده است، بلکه هر کجای او، جهانی از غریبی را به اسارت گرفته است.
عمریست درد نوش خراباتم و ولیک
حیران ستاده ام بدر میکشان غریب
هوش مصنوعی: سالیان طولانی است که به خاطر درد و ناراحتی، به میخانه پناه آورده‌ام، اما هنوز در انتخاب مسیر و تصمیم‌گیری درباره‌ی زندگی‌ام گیج و سردرگم هستم.
ای عشق خود چه شد که به شهر و دیار تو
هرگز به یاد ناورد از خانمان غریب
هوش مصنوعی: ای عشق، چه شده است که هیچ‌گاه به یاد تو از خانه و دیار خود دور نمی‌شوم و اینجا نمی‌آیم؟