شمارهٔ ۸۷۲
گو بمجنون کز من آموزد دگر درس جنون
زآنکه دوشم خیمه زد لیلی بصحرای درون
اشگ یعقوب از هوای یوسف آمد سوی مصر
آب رود نیل اندر چشم قبطی کرد خون
سوز عشقت جا گرفت در درون جان من
وین نخواهد رفت از دل تا نیاید جان برون
تو کشی صهبای گلرنگ از ایاغ مدعی
من خورم از خون دل هر شب شراب لاله گون
تیر افکندی بمن آمند غلط بر جان غیر
وین نمی بینم مگر از تیره بخت واژگون
میکند آشفته گر زنجیر مجنون را علاج
تو اسیر زلف یاری و جنونت شد فزون
دفع این سودا نباید از طبیبان جهان
جز علی کاندر کف او بود امر کاف و نون
عشق بنشاند بدل بیخ هوس را برکند
زانکه او دانا بود بر علم ما کان و یکون
تا که زنجیر جنون شد طره طرار او
ما بدل کردیم عقل خویشتن را بر جنون
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گو بمجنون کز من آموزد دگر درس جنون
زآنکه دوشم خیمه زد لیلی بصحرای درون
هوش مصنوعی: به دیوانه بگو که از من درس دیوانگی میآموزد، زیرا دیشب لیلی در دل من خیمه زده است.
اشگ یعقوب از هوای یوسف آمد سوی مصر
آب رود نیل اندر چشم قبطی کرد خون
هوش مصنوعی: اشکهای یعقوب به خاطر دوری از یوسف به سمت مصر جاری شد و این امر در چشمان قبطیها مانند خون جلوه کرد.
سوز عشقت جا گرفت در درون جان من
وین نخواهد رفت از دل تا نیاید جان برون
هوش مصنوعی: عشق تو چنان در درون وجودم جا گرفته که هیچ وقت از دلم بیرون نخواهد رفت، مگر زمانی که جانم از بدنم خارج شود.
تو کشی صهبای گلرنگ از ایاغ مدعی
من خورم از خون دل هر شب شراب لاله گون
هوش مصنوعی: تو از جام زیبای خود نوشیدهای و من هر شب با دلbroken خود، شربتی سرخ و نوشین را مینوشم.
تیر افکندی بمن آمند غلط بر جان غیر
وین نمی بینم مگر از تیره بخت واژگون
هوش مصنوعی: تو به من تیر انداختی و این تیر به جان دیگران خطا رفت و من جز از دست تقدیر بد نمیبینم که همه چیز وارونه شده است.
میکند آشفته گر زنجیر مجنون را علاج
تو اسیر زلف یاری و جنونت شد فزون
هوش مصنوعی: اگر زنجیر مجنون را باز کنی، حال او بهتر میشود؛ اما این کار برای تو که اسیر زلف یار خود هستی، به جنون بیشتری منجر خواهد شد.
دفع این سودا نباید از طبیبان جهان
جز علی کاندر کف او بود امر کاف و نون
هوش مصنوعی: برای علاج این بیماری خاص، تنها پزشکانی باید مداخله کنند که علی در دستشان باشد؛ زیرا او تنها کسی است که قادر به انجام این کار است.
عشق بنشاند بدل بیخ هوس را برکند
زانکه او دانا بود بر علم ما کان و یکون
هوش مصنوعی: عشق میتواند آرزوها و تمایلهای گذرا را از دل انسان بزداید، چرا که عشق به حقیقت و واقعیتها آگاه است و آنچه را که بوده و هست، میشناسد.
تا که زنجیر جنون شد طره طرار او
ما بدل کردیم عقل خویشتن را بر جنون
هوش مصنوعی: زمانی که موهای زیبا و جذاب او مانند زنجیری بر افکار و عقل من تاثیر گذاشت، ما تصمیم گرفتیم عقل خود را برای عشق و جنون او فدای کنیم.