شمارهٔ ۸۷۱
ای مار زلفین سیه ای عقرب جرار من
تا کی زنی نیشم بدل تا کی کنی آزار من
دفتر بگیر و جام ده کام من بدنام ده
با آن چلیپا طره ات تبدیل کن زنار من
چشم تو خورده خون من چون من که خوردم خون دل
زلف تو دارد بار دل چون دل که دارد بار من
در عشق تو افسانه ام شمع تو را پروانه ام
کار تو باشد قتل من جان باختن شد کار من
در قتل من آهنگ کن دستان بحنا رنگ کن
بر مدعی کن مشتبه خون من ای خونخوار من
نالد چو نی در انجمن گریند از وی مرد و زن
دارد بهر بندی نهان از نالهای زار من
تو با رقیبان در طرب من از شکایت بسته لب
نالم نهانی روز و شب ای محرم اسرار من
شکرفروش بوسه اش خوش گفت دوش این نکته را
تنگ از هجوم مشتری بر خلق شد بازار من
در عشق تو رسوا شدم ای مغبچه ترسا شدم
اقرار کردم کفر را دیگر مکن انکار من
کفرم تو اسلامم توئی ننگم تو و نامم توئی
عشق است دین و مذهبم بشنو بتا اقرار من
در کعبه کوی علی گشتی خلیل آشفته تو
طوفان چه باشد در نظر آتش بود گلزار من
کمتر بگرد شمع او ای مدعی پروانه شو
پرهیز کن پرهیز کن از آه آتشبار من
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای مار زلفین سیه ای عقرب جرار من
تا کی زنی نیشم بدل تا کی کنی آزار من
هوش مصنوعی: ای بادهای موی سیاه، ای عقرب بیرحم من، تا کی میخواهی به من آسیب بزنی و زهر به جانم بریزی؟
دفتر بگیر و جام ده کام من بدنام ده
با آن چلیپا طره ات تبدیل کن زنار من
هوش مصنوعی: دفتر و قلم بردار و با آن، نوشیدنیام را پر کن. نام نیک من را با آن علامت (چلیپا) و آرم تو عوض کن و به من ببخش.
چشم تو خورده خون من چون من که خوردم خون دل
زلف تو دارد بار دل چون دل که دارد بار من
هوش مصنوعی: چشمان تو باعث زخم و درد من شدهاند، همانطور که من به خاطر زلفهای تو دلم را خون کردهام. زلفهای تو سنگینی و بار دلی را به دوش دارند، مانند دلی که خودش بار سنگینی دارد.
در عشق تو افسانه ام شمع تو را پروانه ام
کار تو باشد قتل من جان باختن شد کار من
هوش مصنوعی: در عشق تو، من مانند افسانهای هستم که به دور شمع تو پرواز میکند. تو عاملی برای مرگ من هستی و من به این وضعیت عادت کردهام.
در قتل من آهنگ کن دستان بحنا رنگ کن
بر مدعی کن مشتبه خون من ای خونخوار من
هوش مصنوعی: در کشتن من دستهایت را به رنگی درآور و بر سر مدعی بزن، ای خونخوار. تو خون من را به اشتباه به جانم میزنی.
نالد چو نی در انجمن گریند از وی مرد و زن
دارد بهر بندی نهان از نالهای زار من
هوش مصنوعی: چون نی در مجلس ناله میکند، مردها و زنها از صدای او گریه میکنند. این نالههای دردناک من، برای همه آنها راز و پیوندی پنهان دارد.
تو با رقیبان در طرب من از شکایت بسته لب
نالم نهانی روز و شب ای محرم اسرار من
هوش مصنوعی: تو در کنار رقیبان خوشحالی، اما من از ناگفتههای خود شکایتی ندارم و به طور پنهانی در طول روز و شب مینالیم. تو کسی هستی که به رازهای من آگاهی داری.
شکرفروش بوسه اش خوش گفت دوش این نکته را
تنگ از هجوم مشتری بر خلق شد بازار من
هوش مصنوعی: شکر فروش، دیشب با بوسهاش گفته بود که به خاطر هجوم خریداران، بازار من تحت فشار قرار گرفته است.
در عشق تو رسوا شدم ای مغبچه ترسا شدم
اقرار کردم کفر را دیگر مکن انکار من
هوش مصنوعی: در عشق تو رسوا شدم و به خاطر تو به حالتی ترسناک و حیرتآور رسیدم. به خودم اجازه دادم تا گناهانی را که قبلاً انکار میکردم، بپذیرم و دیگر نمیتوانم منکر آنها شوم.
کفرم تو اسلامم توئی ننگم تو و نامم توئی
عشق است دین و مذهبم بشنو بتا اقرار من
هوش مصنوعی: تو برای من مانند کفر و ایمان همزمان هستی؛ شرمندهام و در عین حال نامم هم به تو وابسته است. عشق، دین و آیین من است؛ به سخنانم گوش کن و به اعتراف من توجه کن.
در کعبه کوی علی گشتی خلیل آشفته تو
طوفان چه باشد در نظر آتش بود گلزار من
هوش مصنوعی: اگر در کعبه به دنبال علی هستی و دلت آشوب است، بهتر است بدان که طوفان و سختیها در مقایسه با عشق من همچون آتش در گلزار به نظر میرسند.
کمتر بگرد شمع او ای مدعی پروانه شو
پرهیز کن پرهیز کن از آه آتشبار من
هوش مصنوعی: کمتر به دور شمع او بچرخ و ای مدعی، مانند پروانه خودت را به آتش نینداز. از آههای سوزان من دوری کن.